1393 / 9 / 5، 06:08 عصر
تابلوی طبیعت (1)
سلام داداش فرید گلم ، متشکرم که قبول زحمت کردید و جاروی کثیف منو شستید و یه رنگ و لعاب جدید بهش دادین ، علی وقتی جاروی منو دید خیلی خوشحال شد ، چون خیلی تمیزو مرتب شده بود !
راستش سفرهای اخیر من و علی بسیار ناراحت کننده و دلگیر کننده بود و حدس شما درست بود، تو دل من دنیایی غصه و درد بود از انچه که در این سفرها دیدم و شنیدم !
چند روز پیش دل من و پسرم هوس کرده بود که بریم یه سفر تفریحی ، دلمون هوس کرده بود بریم مناطق توریستی و زیبای کشورمون ایران رو ببینیم ، که ای کاش هرگز نرفته بودیم !!!!
به هر کجای کشورم که سرزدم دلم مالامال خون شد !
به دریاچه ی هامون در سیستان و بلو چستان رفتم دلم خون شد !
به دریاچه ی ارومیه رفتم دلم خون شد !
به تالا ب شادگان رفتم دلم خون شد !
به شورگل رفتم دلم خون شد!
به تالاب گاو خونی و زاینده رود رفتم دلم خون شد!
به هر کجا که سر زدم ، دلم خون شد و خون شد و خون شد !!!
وای داداش فرید طبیعت کشورم در اکثر جاها مرده بود وضعی بسیار اسفناک داشت
تالابها و دریاچه ها و رودخانه ها و جنگلها همه و همه یا نابود شده بودند و یا اینکه به نفس نفس افتاده بودند و روزهای اخر عمرشون رو سپری می کردند
گونه های نادر جانوری و گیاهی در حال انقراض و اکوسیستمها در حال فرو پاشی !
داداش فریدم با دیدن این چیزها حالم بدشد و تا دلت بخواد متاثر شدم و خسته ودلشکسته پای تالاب ارومیه نشستم و گریه کردم ، گریه ای تلخ برای سرزمینم ایران ، مهد علم و تمدن که داره کم به کم تبدیل میشه به یک بیابون برهوت !!!
جهل و نادانی ما ، خودخواهی و کوته بینی ما با کره ی خاکی چه ها که نکرده بود ؟!
و تازه این اول راهه و اول کار و به نظر میرسه عواقب این حماقتها هنوز در اینده مشخص خواهد شد
داداش فرید من مثل دیوونه ها داشتم با خودم حرف میزدم ! که علی گفت مامان چت شده ؟چرا داری مثل دیوونه ها با خودت حرف میزنی؟
گفتم:علی جان آخه پسرم تو نمی دونی ما ادمها چه کردیم ! که یه دفعه خانم پلیکان خاکستری رو سر درگم و خسته دیدم ، بیچاره خانم پلیکان خاکستری حال خوشی نداشت چون مونده بود چه کار کنه ، کجا زمستونشو بگذرون و کجا جوجه زایی داشته باشه!
شاه میگوی تالاب انزلی رو دیدم که خیلی عصبانی بود و اولش اصلا حاضر نبود با من صحبت کنه کلی مِنتشو کشیدم و قربون صدقه اش رفتم تا بلاخره سر صحبت رو باز کرد : که نسلش داره منقرض میشه وسرنوشت خوبی در انتظار اون و دوستانش نیست
خلاصه خانم پلیکان خاکستری گفت خاله یاسمن اگه میخوای بفهمی که شما ادمها با ما چه کار کردین بیا باهم بریم همایش ؟!علی خندید و گفت مگه حیوونا هم همایش بر پا میکنن ؟ وای مامان چه خنده داره !
شاه میگو عصبانی شد و گفت لازم نیست برای ما بخندی پسره ی پر رو ! همایش ما هم لنگه ی همایش شما ادمها ست که دائم دور هم جمع میشین وهیچ وقت هم به نتیجه ی کلی نمی رسین ! از حرف شاه میگو تعجب کردم شاید منظورش اشاره به همایشهای دِرپیتی ما بود که اغلب شرکت کننده هاش خوابن و شاید هم اشاره به جریان انرژی هسته ای !
در هر صورت من که منظور شاه میگو رو نفهمیدم و چون خیلی عصبانی هم بود دیگه حرفی نزدم !
شاه میگو با احتیاط تمام سوار پلیکان خاکستری شد ، شاید میترسید که یه دفعه پلیکان قورتش بده ! پلیکان همراه با شاه میگو به پرواز دراومد ، من و علی هم سوار جاروی جادویی شدیم و به دنبالشون راه افتادیم
رفتیم و رفتیم تا به تالاب زیبای انزلی رسیدیم ! اونجا نیز دستخوش تغییرات شده بود و وضعی اسفناک داشت!
در این همایش همه ی گونه های حیوانات و جانوران و گیاهان در حال انقراض شرکت داشتند
در ابتدای همایش لک لک های سفید رقصیدند ، رقصی بسیار با شکوه و زیبا و در عین حال وحشی !
علی چشماش از حدقه درامده بود و متحیر مونده بود ، اونها منقاراشونو به شدت به هم می کوبیدند و صدای زیبای منقارشون در فضای تالاب می پیچید و بالاهاشونو به زیبایی هر چه تمامتر به حرکت درمی اوردن وای من تا به حال رقصی به این زیبایی ندیده بودم
علی گفت مامان اینا دارن چه کار می کنن ؟ گفتم مامان دارن برامون می رقصن و البته دارن تلویحا به ما یه پیام میدن ! علی گفت مامان چه پیامی ؟
گفتم : اونا دارن میگن شما نماینده ی انسانها در این همایش هستید به هوش باشید که با حماقتهاتون دیگر تالابی نگذاشتید که لک لک سفیدی باشه و وقتی لک لکی در کار نباشه رقص زیبا و وحشی لک لکها دیگر در کا ر نیست !
خلاصه داداش فرید در این همایش اکثر حیوانات حضور داشتند از پلنگ ایرانی گرفته تا خرس سیاه ، آهوی خالدار ، سنجاب راه راه ، لاکپشت سبز، راسوی خاکستری، گراز، درنا، فلامینگو و...درخت شیشم و درخت استبرق و سوسن و چلچراغ و...وهمشون از ما گلایه داشتن از عملکردمون و از ندانم کاری ما دلگیر بودن !
داداش فرید ، من نماینده ی ادمها بودم باید یه چیزی می گفتم حقیقتش عرق شرم و ترس روی بدنم نشسته بود ، بلاخره دل به دریا زدم و گفتم دوستان همه ی این مشکلات شما رو که ما بوجود نیاوردیم خب دست طبیعت هم در این کار دخیل بوده ! ما در منطقه ای هستیم که بارندگی در اون کم صورت میگیره !
وای داداشم یه دفعه همه ی حیوونا به طرفم یه قدم برداشتن خیلی ترسیدم ، با خودم گفتم الانه که شیره منو پاره کنه !
درنا همه رو به ارامش دعوت کرد و گفت خاله یاسمن اره میدونیم بارندگی کم بوده اما این درصد کمی از تخریب طبیعت رو به خودش اختصاص داده اگرشماادمها کمی با درایت عمل می کردید اوضاع این قدر اسفناک نمی شد و جونم براتون بگه دُرنا گفت، گفت ، گفت:
از سدهای بی حساب و کتابی که بدون مطالعه و بررسی ساخته شد !
از جاده سازی در وسط تالاب !
از تغییر مسیر رودخانه ها !
از مصرف بی رویه ی اب در کشاورزی ، و کشاورزی خیلی ، خیلی ، خیلی مدرنیته ی ما
از تخریب جنگلها و تبدیل انها به زمینهای کشاورزی
از پسماندهای سموم کشاورزی و فاضلابهای شهری وفاضلاب کارخانجاتی که به داخل رودخانه ها و تالابها سرازیر کردیم !
یه دفعه فلامینگواز اون اخر داد زد خانم دُرنا چرا جریان اون ماهی نی خوار وماهی تیلاپای غیر بومی رو نمیگی؟ چرا جریان اون گیاه آزولا که برای بهبود وضعیت شالیزارها ومثلا افزایش حاصلخیزی زمین وارد شمال کشور کردن و فاتحه ی تالابها ورودخونه ها رو با این کارشون خوندن رو نمیگی ؟
بعدش هم گفت:حالا خاله یاسمن غصه نخور با کارایی که شما ادمها کردین چند وقت دیگه فقط غصه ی ارپی پسرتو نمی خوری، غصه ی کوری خودت و بیماریهای تفسی رو هم خواهی خورد ! چون ریزدگردها ی ناشی از خشکی تالابها گریبانگیر خودتون میشه !
حیوونها همه زدن زیر خنده ! و هی زیر لب به من و علی فحش و ناسزا می گفتن
داداش فرید اونا از خیلی چیزها خبر داشتن که من تعجب کردم از کتک خوردن رِئیس منابع طبیعی گیلان که مجوز بهره برداری از جنگل رو نداده بود ! قور قور و دیگه از یه منطقه حفاظت شده در جیرفت کرمان به نام بحر اسمان که مامن خرس سیاه هست که انگاری درسکوت به تعدادی معدن کاو خصوصی فروخته شده بود وبه دلیل اعتراضات مردم و نهاهای مردمی و فعالیت منابع طبیعی بعدا دولت مجوزشون لغو کرده !
خلاصه داداشم سفری بود ننگین ! اونا هی گفتن و من هی عرق شرم ریختم ! دوست داشتم زمین دهن باز کنه ومنو ببلعه اما زمین هم انگار دلش خُنک شده بود که من مضحکه شده بودم چون دل اون هم یقیننا از دست ما ادمها خون بود!
ای کاش قلم پام شکسته بود، یا نه دسته ی جاروم شکسته بود و تو ی همایش حیوونها که عقل و خِرد ادمیان رو سبک و سنگین می کردن من شرکت نداشتم!میدونی یه جوررایی له شدم !
داداش فرید غم و غصه ی من برای این بود ، حالا لطفا با غول چراغ جادوئیتون یه مشورت داشته باشین ، بهش بگین من به کمکش احتیاج دارم بگید بیاد خونمون تا با کمک هم تابلوی طبیعت رو تمیز کنیم و رنگ و جلا بهش بدیم !
اهای ادمها : ما چه کردیم که این گونه کره ی خاکی و ساکنینش ازدستمون دلگیرن !؟
سلام داداش فرید گلم ، متشکرم که قبول زحمت کردید و جاروی کثیف منو شستید و یه رنگ و لعاب جدید بهش دادین ، علی وقتی جاروی منو دید خیلی خوشحال شد ، چون خیلی تمیزو مرتب شده بود !
راستش سفرهای اخیر من و علی بسیار ناراحت کننده و دلگیر کننده بود و حدس شما درست بود، تو دل من دنیایی غصه و درد بود از انچه که در این سفرها دیدم و شنیدم !
چند روز پیش دل من و پسرم هوس کرده بود که بریم یه سفر تفریحی ، دلمون هوس کرده بود بریم مناطق توریستی و زیبای کشورمون ایران رو ببینیم ، که ای کاش هرگز نرفته بودیم !!!!
به هر کجای کشورم که سرزدم دلم مالامال خون شد !
به دریاچه ی هامون در سیستان و بلو چستان رفتم دلم خون شد !
به دریاچه ی ارومیه رفتم دلم خون شد !
به تالا ب شادگان رفتم دلم خون شد !
به شورگل رفتم دلم خون شد!
به تالاب گاو خونی و زاینده رود رفتم دلم خون شد!
به هر کجا که سر زدم ، دلم خون شد و خون شد و خون شد !!!
وای داداش فرید طبیعت کشورم در اکثر جاها مرده بود وضعی بسیار اسفناک داشت
تالابها و دریاچه ها و رودخانه ها و جنگلها همه و همه یا نابود شده بودند و یا اینکه به نفس نفس افتاده بودند و روزهای اخر عمرشون رو سپری می کردند
گونه های نادر جانوری و گیاهی در حال انقراض و اکوسیستمها در حال فرو پاشی !
داداش فریدم با دیدن این چیزها حالم بدشد و تا دلت بخواد متاثر شدم و خسته ودلشکسته پای تالاب ارومیه نشستم و گریه کردم ، گریه ای تلخ برای سرزمینم ایران ، مهد علم و تمدن که داره کم به کم تبدیل میشه به یک بیابون برهوت !!!
جهل و نادانی ما ، خودخواهی و کوته بینی ما با کره ی خاکی چه ها که نکرده بود ؟!
و تازه این اول راهه و اول کار و به نظر میرسه عواقب این حماقتها هنوز در اینده مشخص خواهد شد
داداش فرید من مثل دیوونه ها داشتم با خودم حرف میزدم ! که علی گفت مامان چت شده ؟چرا داری مثل دیوونه ها با خودت حرف میزنی؟
گفتم:علی جان آخه پسرم تو نمی دونی ما ادمها چه کردیم ! که یه دفعه خانم پلیکان خاکستری رو سر درگم و خسته دیدم ، بیچاره خانم پلیکان خاکستری حال خوشی نداشت چون مونده بود چه کار کنه ، کجا زمستونشو بگذرون و کجا جوجه زایی داشته باشه!
شاه میگوی تالاب انزلی رو دیدم که خیلی عصبانی بود و اولش اصلا حاضر نبود با من صحبت کنه کلی مِنتشو کشیدم و قربون صدقه اش رفتم تا بلاخره سر صحبت رو باز کرد : که نسلش داره منقرض میشه وسرنوشت خوبی در انتظار اون و دوستانش نیست
خلاصه خانم پلیکان خاکستری گفت خاله یاسمن اگه میخوای بفهمی که شما ادمها با ما چه کار کردین بیا باهم بریم همایش ؟!علی خندید و گفت مگه حیوونا هم همایش بر پا میکنن ؟ وای مامان چه خنده داره !
شاه میگو عصبانی شد و گفت لازم نیست برای ما بخندی پسره ی پر رو ! همایش ما هم لنگه ی همایش شما ادمها ست که دائم دور هم جمع میشین وهیچ وقت هم به نتیجه ی کلی نمی رسین ! از حرف شاه میگو تعجب کردم شاید منظورش اشاره به همایشهای دِرپیتی ما بود که اغلب شرکت کننده هاش خوابن و شاید هم اشاره به جریان انرژی هسته ای !
در هر صورت من که منظور شاه میگو رو نفهمیدم و چون خیلی عصبانی هم بود دیگه حرفی نزدم !
شاه میگو با احتیاط تمام سوار پلیکان خاکستری شد ، شاید میترسید که یه دفعه پلیکان قورتش بده ! پلیکان همراه با شاه میگو به پرواز دراومد ، من و علی هم سوار جاروی جادویی شدیم و به دنبالشون راه افتادیم
رفتیم و رفتیم تا به تالاب زیبای انزلی رسیدیم ! اونجا نیز دستخوش تغییرات شده بود و وضعی اسفناک داشت!
در این همایش همه ی گونه های حیوانات و جانوران و گیاهان در حال انقراض شرکت داشتند
در ابتدای همایش لک لک های سفید رقصیدند ، رقصی بسیار با شکوه و زیبا و در عین حال وحشی !
علی چشماش از حدقه درامده بود و متحیر مونده بود ، اونها منقاراشونو به شدت به هم می کوبیدند و صدای زیبای منقارشون در فضای تالاب می پیچید و بالاهاشونو به زیبایی هر چه تمامتر به حرکت درمی اوردن وای من تا به حال رقصی به این زیبایی ندیده بودم
علی گفت مامان اینا دارن چه کار می کنن ؟ گفتم مامان دارن برامون می رقصن و البته دارن تلویحا به ما یه پیام میدن ! علی گفت مامان چه پیامی ؟
گفتم : اونا دارن میگن شما نماینده ی انسانها در این همایش هستید به هوش باشید که با حماقتهاتون دیگر تالابی نگذاشتید که لک لک سفیدی باشه و وقتی لک لکی در کار نباشه رقص زیبا و وحشی لک لکها دیگر در کا ر نیست !
خلاصه داداش فرید در این همایش اکثر حیوانات حضور داشتند از پلنگ ایرانی گرفته تا خرس سیاه ، آهوی خالدار ، سنجاب راه راه ، لاکپشت سبز، راسوی خاکستری، گراز، درنا، فلامینگو و...درخت شیشم و درخت استبرق و سوسن و چلچراغ و...وهمشون از ما گلایه داشتن از عملکردمون و از ندانم کاری ما دلگیر بودن !
داداش فرید ، من نماینده ی ادمها بودم باید یه چیزی می گفتم حقیقتش عرق شرم و ترس روی بدنم نشسته بود ، بلاخره دل به دریا زدم و گفتم دوستان همه ی این مشکلات شما رو که ما بوجود نیاوردیم خب دست طبیعت هم در این کار دخیل بوده ! ما در منطقه ای هستیم که بارندگی در اون کم صورت میگیره !
وای داداشم یه دفعه همه ی حیوونا به طرفم یه قدم برداشتن خیلی ترسیدم ، با خودم گفتم الانه که شیره منو پاره کنه !
درنا همه رو به ارامش دعوت کرد و گفت خاله یاسمن اره میدونیم بارندگی کم بوده اما این درصد کمی از تخریب طبیعت رو به خودش اختصاص داده اگرشماادمها کمی با درایت عمل می کردید اوضاع این قدر اسفناک نمی شد و جونم براتون بگه دُرنا گفت، گفت ، گفت:
از سدهای بی حساب و کتابی که بدون مطالعه و بررسی ساخته شد !
از جاده سازی در وسط تالاب !
از تغییر مسیر رودخانه ها !
از مصرف بی رویه ی اب در کشاورزی ، و کشاورزی خیلی ، خیلی ، خیلی مدرنیته ی ما
از تخریب جنگلها و تبدیل انها به زمینهای کشاورزی
از پسماندهای سموم کشاورزی و فاضلابهای شهری وفاضلاب کارخانجاتی که به داخل رودخانه ها و تالابها سرازیر کردیم !
یه دفعه فلامینگواز اون اخر داد زد خانم دُرنا چرا جریان اون ماهی نی خوار وماهی تیلاپای غیر بومی رو نمیگی؟ چرا جریان اون گیاه آزولا که برای بهبود وضعیت شالیزارها ومثلا افزایش حاصلخیزی زمین وارد شمال کشور کردن و فاتحه ی تالابها ورودخونه ها رو با این کارشون خوندن رو نمیگی ؟
بعدش هم گفت:حالا خاله یاسمن غصه نخور با کارایی که شما ادمها کردین چند وقت دیگه فقط غصه ی ارپی پسرتو نمی خوری، غصه ی کوری خودت و بیماریهای تفسی رو هم خواهی خورد ! چون ریزدگردها ی ناشی از خشکی تالابها گریبانگیر خودتون میشه !
حیوونها همه زدن زیر خنده ! و هی زیر لب به من و علی فحش و ناسزا می گفتن
داداش فرید اونا از خیلی چیزها خبر داشتن که من تعجب کردم از کتک خوردن رِئیس منابع طبیعی گیلان که مجوز بهره برداری از جنگل رو نداده بود ! قور قور و دیگه از یه منطقه حفاظت شده در جیرفت کرمان به نام بحر اسمان که مامن خرس سیاه هست که انگاری درسکوت به تعدادی معدن کاو خصوصی فروخته شده بود وبه دلیل اعتراضات مردم و نهاهای مردمی و فعالیت منابع طبیعی بعدا دولت مجوزشون لغو کرده !
خلاصه داداشم سفری بود ننگین ! اونا هی گفتن و من هی عرق شرم ریختم ! دوست داشتم زمین دهن باز کنه ومنو ببلعه اما زمین هم انگار دلش خُنک شده بود که من مضحکه شده بودم چون دل اون هم یقیننا از دست ما ادمها خون بود!
ای کاش قلم پام شکسته بود، یا نه دسته ی جاروم شکسته بود و تو ی همایش حیوونها که عقل و خِرد ادمیان رو سبک و سنگین می کردن من شرکت نداشتم!میدونی یه جوررایی له شدم !
داداش فرید غم و غصه ی من برای این بود ، حالا لطفا با غول چراغ جادوئیتون یه مشورت داشته باشین ، بهش بگین من به کمکش احتیاج دارم بگید بیاد خونمون تا با کمک هم تابلوی طبیعت رو تمیز کنیم و رنگ و جلا بهش بدیم !
اهای ادمها : ما چه کردیم که این گونه کره ی خاکی و ساکنینش ازدستمون دلگیرن !؟