انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران
  • پرتال
  • انجمن
    • مشاهده ارسال های جدید
    • مشاهده ارسالهای امروز
  • لیست اعضا
  • جستجو
  • تقویم
  • راهنما
  • زمان کنونی: 1404 / 2 / 30، 03:36 عصر
  • A+
  • A
  • A-
درود مهمان گرامی! ورود ثبت نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
قابل توجه مهمانان بازدید کننده: با اتخاذ تدابیر و ارائه اعلام شماره حساب بانکی که در ذیل به آن اشاره شده با حفظ ارزش ها و كرامات والای انسانی و تكیه بر مشاركت و همكاری نزدیك شما اعضاء و بازدیدکنندگان درحمایت وکمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی این قشر کم بینا، نابینا وكم درآمد، ماراحمایت ویاری نمائید. شماره حساب کارت شتاب بانک رفاه کارگران به شماره: 5894631500966528 به نام حاج آقا ابراهیمی وجوه خود را واریز نمائید. ««در صورت ثبت نام دراین انجمن حتما ازنام کاربری فارسی استفاده نمائید (انتخاب نام کاربری با زبان انگلیسی تائید و فعال نمیگردد) جهت تائید و فعال سازی نام کاربری خود با شماره 09389502752 بنام محسن سروش راس ساعت 10 الی 11صبح بجز روزهای تعطیل تماس حاصل نمائید.»» ایمیل انجمن: FORUM.RPSIRAN.IR@GMAIL.COM

انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران › بخش مخصوص اعضاء › هنرمندان
[دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ

حالت‌های نمایش موضوع
[دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ
یاسمن آفلاین
عضو آشنا
*
ارسال‌ها: 78
تشکر اهداء کرده: 564
تشکر دریافتی: 437 بار در 41 پست
موضوع‌ها: 0
تاریخ عضویت: 1393 / 2 / 27
اعتبار: 6
#12
1393 / 8 / 15، 06:34 عصر
نامه ای به خدا
دلم میخواد یک روز زنگ در خونمون به صدا دربیاد و بعدش من درو باز کنم وپشت در سعیده خانم کبوتر سایتمون باشه !اره سعیده خانم پشت دره و اومده پسر منو ببینه ! از این بهتر نمیشه
من می بوسمش و به پاس خدماتی که برای همه ی ما بدون کوچکترین چشم داشتی انجام داده ، از او تشکر می کنم
علی از تو اتاقش بیرون میاد و من بهش میگم ایشون سعیده خانم هستن کسی که خیلی برامون زحمت کشیدند .
علی بهش سلام میکنه اما میدونم که چیزی از حرفهای من درک نکرده ، سعیده به علی نگاه میکنه و میخوادعلیِ منو بیشتر بشناسه و حتما با خودش میگه :این همون پسری هست که یاسمن این قدر نگرانش بود ،چاق و تپل !
خلاصه بعدش به سعیده جان میگم که تصمیم دارم برای علی جان یه بادبادک کاغذی بزرگ درست کنم ، خوشحال میشم که کمکم کنید و البته اون چون مهربون هست قبول می کنه
سعیده جان بسیار باسلیقه هست اون کاغذهای رنگی بسیار خوش رنگی رو انتخاب میکنه ،رنگهای زنده و تند ،قرمز ،ابی،زرد ،سبز وبا هم میشینیم و یک بادبادک بزرگ ،بزرگ،بزرگ درست می کنیم
اونوقت من روی سرِبادبادک علی نامه ای به خدا می نویسم
خداوندا دنیا ی تو همین بود ؟ من دنیایی می خواستم سبز ، سبز !
من دنیایی می خواستم که هر روز در یک نقطه ی ان جنگ و خونریزی نباشد !
من دنیایی می خواستم که در ان انسانها یکدیگر را مثل حیوان نفروشند ، من دنیایی می خواستم که در ان انسانها یکدیگر را به خاطر شرافت و شعورشان دوست بدارند نه مذهبشان !
من دنیایی می خواستم که به صورت دخترهای جوان و بیگناه اسید نپاشند ، من دنیایی می خواستم که زنان در ان مجبور به فروش گوهر گرانبهای عفتشان نباشند ، من دنیایی می خواستم که چشمان هیچ مادری نگران اینده ی فرزندش نباشد و هیچ مادری از رنج اعتیاد فرزندش همانند شمع اب نشود ، خداوندا من دنیایی می خواستم .............
بعد از اتمام کاربادبادک سعیده جان یک نخ طلایی محکم به ان می بندد و به من یک پیشنهاد می دهد، او می گوید حالا باید یک حوض بزرگ توی حیاط درست کنیم ! تعجب می کنم اما چیزی نگفته و مشغول می شویم
نمیدونم در ذهن سعیده جان چه می گذرد که پیشنهاد درست کردن حوض را میدهد ، خلاصه در نهایت به پیشنهاد علی جان حوض را رنگ می کنیم ، رنگ ابی و سپس چند تا ماهی قرمز خوشگل خریده و داخل اب حوض می اندازیم
بلاخره سعیده جان نخ باد بادک را گرفته و من به علی میگم : وقتی بادبادک از زمین بلند شد باید دستتو به اخرین زنجیر اون بگیری و نامه ی منو ببری پیش خدا !و البته وقتی اونجا رسیدی هر ارزویی که داشتی میتونی از خدا بخواهی که بهت بده !
بادبادک از زمین بلند میشه و علی بالا وبالا و بالاتر میره و به ابرها میرسه و من اونو به صورت یک نقطه می بینم ! بلاخره علیِ من به خدا میرسه و خداوند نامه ی منو میخونه و حتما با خودش میگه : خود کرده را تدبیر نیست !
خدا بعدش روشو به طرف علی می کنه و بهش میگه عزیزم از من چی میخوای ؟ و یقیننا علی میگه یه بسته شکلات و شیرینی !
خدا خنده اش میگیره و به شدت میخنده وبه ابرهای اسمون میگه ببینید این پسر از من چی میخواد ؟ این همه راه رو اومده و از من شکلات و بستنی میخواد !
ابرهای شکم گنده هم می خندند ، به شدت هر چه تمامتر بطوری که شکمهاشون به هم برخورد می کنن و از برخورد اونا رعد و برق بوجود میاد و بارون میگیره !
خلاصه درخواست علی این قدر کودکانه هست که که قطره های بارون هم می خندن و فقط همه و همه جا صدای خنده می شنوم ! حتی سعیده جان هم می خنده !
نگران میشم به سعیده خانم میگم :سعیده جان الان بادبادک کاغذی زیر بارون خراب میشه و پسرکم می افته ، حالا من چه کنم ؟ اون میگه غصه نخور حوض رو برای همین درست کردم !
بادبادک خیس میشه و متلاشی میشه و علی من به شدت توی حوض اب میوفته !
خدای من از توی حوض هم صدای خنده میادبا سعیده جان به طرف حوض میریم ، ای وای ! ماهی های قرمز هر کدومشون یه طرف حوض ولو شدن و با باله شون شکمشونو گرفتن و می خندن !
بهشون میگم شما دیگه چرا دارین میخندین ؟اونا میگن : اونا میگن خب خنده داره که ادم بره پیش خدا و فقط ازش شکلات و شیرینی بخواد !
با عصبانیت به علی نگاه می کنم و بهش میگم : واقعا چقدر شکمویی ! ارزویِ دیگه ای نبود که از خدا وند فقط شکلات و شیرینی خواستی ؟حداقل ارزو می کردی از شر اختاپوس راحت بشیم ! و اون با تعجب نگاهم می کنه و میگه مامان کدوم اختاپوس ؟ ومن تازه یادم میاد که اون هنوز کوچکتر از اون هست که که به چیزی غیر از خوراکی فکر بکنه ،میبوسمش و میگم اتفاقا ارزوی تو بهترین ارزویِ توی دنیا بود !
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
15 کاربر به خاطر ارسال این پست از یاسمن تشکر کرده‌اند:
نازنین, محمد81, محمد حسین, محسن سروش, فرید, غلامرضا1, عاطفه, سوزان, سعیده, سارا90, راضیه, دنیا, افسانه, اراز, ابابصیر
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


پیام‌های داخل این موضوع
[دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 5 / 26، 07:20 عصر
RE: [دلنوشته ها]ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 20، 01:21 عصر
RE: [دلنوشته ها]ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 20، 09:31 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 21، 05:33 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 21، 08:14 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 24، 11:54 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 9 / 5، 06:08 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 9 / 8، 01:20 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1393 / 9 / 16، 06:07 عصر
پاسخ: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط صدف - 1393 / 9 / 24، 12:00 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 10 / 1، 12:18 عصر
پاسخ: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط صدف - 1393 / 10 / 2، 11:20 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 10 / 18، 02:59 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 11 / 21، 11:25 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 11 / 27، 12:16 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط اراز - 1393 / 11 / 28، 12:43 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط ملیحه - 1393 / 11 / 28، 12:53 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 11 / 30، 01:21 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 12 / 10، 04:48 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1393 / 12 / 16، 06:59 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 12 / 18، 10:28 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 12 / 19، 10:36 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 12 / 20، 09:44 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 12 / 28، 08:51 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 1 / 15، 01:01 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 1 / 15، 09:03 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 1 / 17، 12:21 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 1 / 25، 12:45 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 1 / 26، 11:16 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 1 / 30، 03:44 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 2، 10:27 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 2، 10:27 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 18، 08:25 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 19، 09:37 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 22، 05:19 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 2 / 29، 06:08 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 3 / 2، 09:49 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 3 / 20، 04:21 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 3 / 23، 08:31 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 3 / 27، 07:58 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 4 / 6، 09:05 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 4 / 11، 10:30 صبح
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 4 / 16، 11:06 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 4 / 31، 11:02 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 5 / 4، 04:55 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 5 / 7، 08:40 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 5 / 21، 06:11 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 5 / 26، 05:07 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1394 / 5 / 31، 04:49 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 10 / 14، 02:23 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط علی کوچولو - 1394 / 11 / 8، 08:08 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1395 / 6 / 29، 09:25 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط قاسم - 1395 / 7 / 3، 03:08 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1395 / 7 / 4، 10:56 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1395 / 8 / 15، 04:30 عصر
RE: [دلنوشته ها] ஜ دنیای شیرین من و پسرم ஜ - توسط یاسمن - 1395 / 9 / 11، 12:29 عصر
[برش] ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط یاسمن - 1393 / 7 / 6، 10:51 عصر
ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 7 / 16، 07:12 عصر
RE: ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط یاسمن - 1393 / 7 / 22، 12:05 صبح
RE: ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 7 / 22، 07:16 عصر
. - توسط یاسمن - 1393 / 7 / 26، 06:20 عصر
ஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 7 / 28، 12:02 صبح
RE: ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 7 / 28، 12:44 صبح
RE: ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 3، 05:47 عصر
[برش] ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 9، 11:19 عصر
RE: دلنوشته های یاسمن ،مادر علی کوچولو - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 15، 01:25 عصر
RE: دنیای شیرین من و پسرم (یاسمن و علی کوچولو) - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 15، 06:34 عصر
RE: دلنوشته های یاسمن ،مادر علی کوچولو - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 15، 07:08 عصر
RE: دنیای شیرین من و پسرم (یاسمن و علی کوچولو) - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 16، 12:34 عصر
RE: دلنوشته های یاسمن ،مادر علی کوچولو - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 16، 01:06 عصر
RE: دنیای شیرین من و پسرم (یاسمن و علی کوچولو) - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 16، 02:03 عصر
RE: دنیای شیرین من و پسرم (یاسمن و علی کوچولو) - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 16، 02:34 عصر
RE: دلنوشته های یاسمن ،مادر علی کوچولو - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 16، 05:34 عصر
مادرانه - توسط علی کوچولو - 1393 / 8 / 17، 06:00 عصر
RE: مادرانه - توسط یاسمن - 1393 / 8 / 19، 10:51 صبح
[برش] ஜگــپ و گـفـت روزانـهஜ - توسط علی کوچولو - 1393 / 11 / 19، 12:12 عصر

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
  • مشترک شدن در این موضوع
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • صفحه‌ی تماس
  • پرتال حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبرواشتارگات درایران
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • پیوند سایتی RSS

تمامی حقوق مادی و معنوی برای انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران محفوظ بوده و هر گونه کپی برداری از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

حالت خطی
حالت موضوعی