مطالب زیبابرای امیدوموفقیت درزندگی
|
1394 / 6 / 22، 12:10 عصر,
|
|||
|
|||
باسلام خدمت شمابزرگوار(متن جوابیه ذیل درپاسخ به ایمیل شخصی که همچون شما دارای مشکل شبکیه چشمی می باشد پاسخ داده شده و نامی از ایشان برده نخواهد شد، البته خدمت شما بزرگوار می رسانم بنده هیچگاه فرصت پاسخ فردی را ندارم ولی اینبار استثناء قائل شدم و از مدیران مربوطه خواهم خواست آنرا جهت تمامی بزرگواران که میتواند پاسخ ذهن خیلی از شما بزرگواران باشد، در جای و انجمن مربوطه منعکس نمایند).
*متن ایمیل ارسالی ایشان :[سلام ما بیماران خیلی بدشانس و بدبختیم، خییییییلی حتی از انجمنی که به نام حمایت از خودمونه،از موسسه ای که قراربود پشتیبانمون باشه ترد میشیم و سالما میان جامون، درس خوندیم ولی ارپی نذاشت جایی مشغول بشیم، قبول شدم مصاحبه ردمون کردن، رفتم برا ازدواج برا اینکه دلمون نشکنن گفتن تفاهم نداریم،اولش باشوق و ذوق میگن بیاین اما وقتی مشکلمون میفهمن یجورایی دک میشیم، یعنی خدایی هم هست؟ اخه دل شکستن یبار،دوبار نه هرروز نه هرشب نه از همه لحاظ خدایا قربون این عدالتت که شده حکمت
انشاله همگیتون خوش باشین و بکامبدرود] * دوست عزیز بنده کاملا روی تک تک کلمات شما و با ظرافت و درایت تمام فکرخود را متمرکز نمودم تا در ضمن نوشتن پاسخ خود را به جای شما و بیمار تصور کنم و لحظه یی این وضعیت شما در ضمن نگارش از یاد نبردم شما را درک میکنم. بیشتر وقتها شما، به والدین خود عشق می ورزی ، اما این حالت تنها برای شما بزرگوار زمانی است که والدین در نهایت محبت و مهربانی با شما رفتار کنند. اما در صورتی که نیازهای شما توسط این غزیزان تأمین و برآورده نشود ، حس دوری از والدین در شما شکوفا می شود. همواره پدر و مادر فرزند خود را دوست دارند و این عشق ذاتی است زیرا که شما را به دنیا آورده اند ، ولی اینرا میدانم این به تنهایی برای شما کافی و قابل قبول نیست .در مورد حضرت حق هم شما چنین افکاری را دارید و شما باید به این نکته مهم توجه داشته باشی که اساسیترین زمینه نشاط و شادابی روح باورهای دینی و امیدواری به استمداد و رحمت گسترده خداوند در زندگی است ان هم در زندگی بیماران آن هم بیماریهای خاص و صعب العلاج ، اگر طالب نشاطی و بدنبال آرامش و شادابی می باشی از رحمت الهی نباید مأیوس باشی و با یأس و نومیدی در درون خود باید نبرد کنی.بنده درمورد این دسته از بیماران تحقیقات زیادی داشته ام و اینرا متوجه شده ام که شما با داشتن چنین بیماری سخت در تلاش و کوشش هستید و به دنبال تأمین نیازهای خود هستید . هر چه هم بزرگتر می شوید ، انتظارات و نیازهای شما بخصوص افراد تحصیل کرده و یا دوستانی که دارای شغل و تجربه مفید هستند بیشتر نمایان می شود . اگردر چنین شرایط حساسی که اکثر شما عزیزان با آن گریبان هستید، پدر و مادر به درستی شما را درک نکنند و نیازهای عاطفی و مادی شما را تأمین نکنند و در ادامه محدودیت هایی را برای شما وضع کنند ، آنوقت نارضایتی شما از آنها و محیط پیرامون و در نهایت از خالق خود آغاز می شود و به تدریج این نارضایتی ، تبدیل به تنفر می شود!چرا که شما انتظار داشتید که والدینت در هر صورت به رشد و زندگی آینده شما بیشتر و بیشتر اهمیت دهند.البته شرایط و جو منزلتان بر روی شما اثر ونقش اصلی را دارد ودر این رابطه خیلی موثر است . خیلی از این خانواده ها بدون اینکه درک درست و روشنی از بیماری فرزند خود داشته باشند که نمونه اش هم در انجمن خودتان کم نمی باشد ، با بحث و جدل و استرس های متوالی در منزل ، شما را تحت فشار روحی قرار می دهند. با این اوضاع آنها نمی توانند به درستی درک و شناخت کافی در مورد شما داشته باشند و همین موضوع باعث خواهد شد شرایط نه چندان مناسبی چه در محیط خانه و چه بیرون از خانه ، ایجاد شود و امروز نتیجه اش این میشود که شما عم در مسائل روحی و معنوی و هم نیازهای مادی خود را در تنگنا می بینید و در این حالت است که اهانت و بی اعتمادی به اطرافیان ، از جانب شما آغاز می شود و آنها را اشخاصی خودخواه و بدون ملاحظه می خوانید.ََآفریدگار هستی میدانست که جهان خالی ازرنج وسختی نیست و انسان در طول زندگیش با مشکلات فراوان مواجه خواهد شد، و برای همین او را با روح شادمانی و نشاط در کنار رنج و تلخی آفرید و شادابی را به منزله دارویی برای دردهایش و مرهمی بر زخمهای روحیاش قرار داد.بنابراین هربیماری که به هر دلیلی نشاط و شادابی را از دست دهد، در حقیقت درمان بیماری خویش را از دست داده است و زندگی همراه با افسردگی و اضطراب در انتظار او خواهد بود وشما هم اکنون به چنین جایگاهی دست یافته اید البته فرزندم من هرزمانی با چنین بیماران چه حضوری و چه به صورت غیر حضوری برخورد داشته ام و شاهد بوده ام که چهرهاشان عبوس و پیشانیاشان گره خورده وغمهای فراوانش را برایم بازگو می نماید واز زندگی و دیگران متنفر است، و به این موضوع بزرگ پی می برم که متولیان امرچه خانواده و چه آن انجمنی که از آن در ایمیل خود به آن اشاره نمودید ، کسانی هستند که خطا کردهاند و نیکوترین چیزی را که همان شادابی و نشاط میباشد در کنار این بیماری سخت و طاقت فرسا را که خداوند در نهاد جسمی و سرشت شما قرار داده عده یی بدون علم و آگاهی ضمن توجیح و برداشت غلط از این موضوع مهم آرامش روحی شما را سلب و به شیوه و روش ذهنی و غیر علمی خود تفسیروتوجیح نمایند و بیشتر وقتها خود آنها دچارگرفتگی روحی و عبوس کردن چهره، خود را نشان داده اند. تمام تلاش بنده در این مدت بعد ازتاسیس انجمن و با همکاری مدیران خوب (البته خود من بخاطر مشغله کمتر در بعد ار تاسیس ایفای نقش داشته ام که بی دلیل هم نبوده) تمام وقت و تلاش خود را نموده اند تا با انتقال انرژی مثبت به دیگران زمینه پویایی و نشاط دیگران را جهت این درمندان فراهم آوریم. اینگونه افراد در کارکردن نیز توانمندتر از دیگران میباشندهرچند در فضای مجازی بوده ، و در پذیرش مسئولیتهای محوله پیشتازو پیشگام بوده اند چه افراد بیمار که با جان و دل وقت گذاشتند و چه افراد سالم، و در هنگام رویارویی با مشکلات و سختیها به شایستگی میاندیشند و راههای نیکویی برای حل مشکلات دوستان بیمارکشف مینمودند، لذا اینگونه افراد به انجام کارهای بزرگتری روی آورند که همان تاسیس موسسه تخصصی است که درحال مقدمات کارهای اولیه قرار دارد و برای خودشان و همه شما منفعت خواهد داشت و هم به دیگران سود میرساند.پس مطمئن باش شما و دیگر همدردهایت از آنجا که مصاحبت و همنشینی با انسانهای با نشاط در این جامعه بیمار در این فضا و موسسه آتی، می تواند در روحیه و حل معضلات و مشکلات شما در تمام عرصه های زندگیت تأثیر به سزایی داشته باشد . و در مورد ازدواج خود هر دختر و پسری که در آستانه ازدواج قرار میگیرد بهتراست مهمترین ملاک و معیار انتخاب را در وهله اول راستی و صداقت و بعد هم نشاط و شادمانی روح قرار دهد نه بیماری ، ثروت و مقام اجتماعی، بیماری همراه با گرفتگی روح چه ارزشی دارد؟ مقام و موقعیت اجتماعی برای انسان بیمار و عصبانی چه ارزشی دارد؟؟در انتخاب خود هم در امر همسر آینده که اکثر جوانان که اولین ملاکشان زیبایی ظاهری همسرمیباشد و بعد حسن خلق های دیگر آن، شما خود را جزء ایندسته قرار نده! زیبایی ظاهری همسری که خانه خویش را به دوزخ تبدیل کند چه ارزشی دارد؟ در حقیقت شماو دیگر دوستان بیمارباید در پی همسری که حتی زیبایی ظاهریاش هم کم باشد و در درجه اول ، بتواند با داشتن روح با نشاط و شادمان خانه شما را با داشتن چنین بیماری به بهشت تبدیل کند. این ملاک، در همسریابی نیز اهمیت بسیار دارد. همسربا نشاط و شاداب در کنار شما سبب رشد و ارتقای روحی و باطنی شما میشود ولی همسرعبوس و گرفته، زمینه گرفتگی روح و یأس و نا امیدی شما را فراهم میآورد.پس به محیط پیرامون و اهداف با ثبات خود که دست یافتی می باشد و یکی از آنها هم همین اراده شما در تحصیل در کنار این بیماری بوده هرچند رضایت شما را جلب نکرده ولی این را بدان که بطور حتم اکثر انسانها دنیا را از لابهلای رفتار خویش، اندیشههای خود گفتار و انگیزههای خود میبیند، لذا اگر درستاندیش، نیکوکار، خوشفکر و پاک سیرت باشی، و با چشم های خود ولو بیمار محیط اطراف را پاکیزه و زیبا مرویت کن ، یعنی همانگونه که آفریده شده یی و گرنه با عینکی که بر چشم زده یی که غبارآلود و تاریک و شیشههایش سیاه و ضخیم که همه چیز را سیاه و تاریک خواهی دید که نتیجهاش بدبینی و منفینگری در زندگی خواهد بود.با روح بلندی که در شما وجود دارد و باورهای دینی و امیدواری به رحمت گسترده خداوند در زندگی خود،از رحمت الهی مأیوس نباش چراکه هیچ چیز به اندازه یأس صورت و سیرت را به زوال نمیکشاند.فرزندم اگر فرض خود را براین باورقراردهی که با داشتن این مریضی برای انجام کارهای کوچک آفریده شدی در زندگی جز به اهداف کوچک دست نخواهی یافت، اما چنانچه معتقد شوی که خداوند شما را با داشتن بیماری دست و پا گرفته ،برای انجام کارهای بزرگ خلق کرده، آنوقت است که احساس اراده و همتی میکنی که با آن مرزها را درمینوردی و موانع را پشت سر میگذاری و از لابه لای آن به میادین گسترده و وسیعی از اهداف والا دست مییابی وبا کار مضاعف به موفقیتهای چشمگیر خواهی رسید.و اینکارخود باعث گسترش انرژی مثبت برای دوستان دردمند و بعد اطرافیان خواهد شد . شما نبایدبه محض اینکه اندکی سختی دیدی آن را بزرگ کنی و در مقابل، اراده و همت خویش خود را کوچک کنی از سختیها نگریز و بدان با این فرار، خود را در آغوش سختیها قرار میدهی و پیوسته به زمین و زمان دشنام و با اما و اگر، چنانچه، شاید آن بوده ام و آقای سروش در این مورد شما و دیگر دوستان با من صحبت نموده اند تلاشت را بکار ببندو در انجام کارها تعلل نورز و با شهامت و شجاعت به سوی اهداف خود پیش برو و از احساس ضعف و ناتوانی و بیارزش دیدن خود فکرت را آزاد و چنین احساسی سبب میشود که به انجام کارهای بزرگ روی نیاوری واعتماد به نفس و ایمان به توانایی نفس را ازشما میستاند. پس به توانمندی و همت خویش تردید نکن چرا که سستی و کاستی شما به حل مشکلات که سبب شکست و عدم توفیق در کارهای شما خواهد شد کمکی نخواهد کرد.یکبار دیگر تاکید میکنم ایمان به خدا و باور دینی علاوه بر اینکه سبب نشاط و شادابی نفس و روح اعتماد به نفس را هم در شما زنده میکند یکی از مهمترین فضایل و ارزشهای انسانی به شمار میآید، و بدان که میان اعتماد به نفس که منشأ خیر و برکت و پیشرفت در زندگی است با غرور راهت را ادامه بده. از خداوند برای شما ارزوی سعادت و خوشبختی توام با سلامتی خواستارم. مجتبی ابراهیمی |
|||
12 کاربر به خاطر ارسال این پست از مجتبی تشکر کردهاند: مرضیه, محسن سروش, فرزاد, فاطمه, طاها, صدف, شکوفه, سیاوش, سراج, روح الله, خدیجه, آرمند |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان