قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1394 / 1 / 17، 10:57 عصر,
|
|||
|
|||
باز آی دلبرا باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار توست ساقی به دست باش که این مست می پرست چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست سیری مباد سوخته تشنه کام را تا جرعه نوش چشمه شیرین گوار توست بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست ای سایه صبر کن که بر آید به کام دل آن آرزو که در دل امید وار توست هوشنگ ابتهاج |
|||
9 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: یاسمن, ملیحه, محمد81, محمد حسین, سعیده, سایه سایت, راضیه, خدیجه, اراز |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 23 مهمان