قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 11 / 17، 12:45 عصر,
|
|||
|
|||
ای از تو چراغ دیده روشن ای در تو صفای باغ و گلشن تو جلوه مهر عالم افروز آن شمع خموش درگهت من ای چشم و چراغ آشنایی ای مظهر قدرت خدایی چون ماه نهفته در پس ابر رخساره به ما نمی نمایی تو صبح بهار شادی انگیز من همچو غروب سرد پاییز من جام تهی ز شور مستی تو ساغری از نشاط لبریز ای نغمه گر عشق بردی تو ز هوشم آواز تو گردید آویزه گوشم آورده می نوشت در جوش و خروشم خمخانه هستی را بنهاده به دوشم هر جا که گلی به خنده بشکفت با من سخن از رخ تو می گفت چون چشم ستاره تا سحرگاه با یاد تو چشم من نمی خفت |
|||
9 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: ملیحه, محمد81, محمد حسین, لیلا, غلامرضا1, راضیه, خدیجه, افسانه, اراز |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان