1393 / 11 / 13، 01:11 صبح
الا یا ایها ساقی ادر کسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها سلام من اگر چندین سال پیش آگاهی الان رو داشتم با یه فردی که بیماری خودم روداشت ازدواج میکردم چون با مدت زمان تجربهای تازه کسب میکنیم وقتی بیماری من هر سال پیشرفته تر شد یواش یواش متوجه پیش اومدن مشکلها میشم حتی شوخیها اذیتم میکنه وروحمو
آزار میبینه تو خودم میشکنم که چرا هیچ گناهی ندارم نه این بیماری رو میخواستم نه خریدم نه دست من بوده و نه انتخابم بوده ولی میشنوی که هم پول قرص باید بدن هم پول برق و لامپها زیادی که روشن هستند و اونوقته که عشق پا در میونی نمیکنه و ذهنیت رو عوض نمیکنه این مثال رو واسه ی آگاهی دوستان گفتم شاید پیش پا افتاده بنظر بیاد ولی اون که چشمش سالمه شاید قدرت درک و فهمش به اندازه ی سالمی چشمش یاریش نکنه بعد راهی که آدم رفته صاف بوده ولی برگشتش موانعی رو بوجود آورده و اون آسفالت صاف تبدیل به گودالهای بدی شده اگر بیوفتیم بدتره وباید با شرایط هر چند بد کنار بیای بر خلاف میل باطنی
آزار میبینه تو خودم میشکنم که چرا هیچ گناهی ندارم نه این بیماری رو میخواستم نه خریدم نه دست من بوده و نه انتخابم بوده ولی میشنوی که هم پول قرص باید بدن هم پول برق و لامپها زیادی که روشن هستند و اونوقته که عشق پا در میونی نمیکنه و ذهنیت رو عوض نمیکنه این مثال رو واسه ی آگاهی دوستان گفتم شاید پیش پا افتاده بنظر بیاد ولی اون که چشمش سالمه شاید قدرت درک و فهمش به اندازه ی سالمی چشمش یاریش نکنه بعد راهی که آدم رفته صاف بوده ولی برگشتش موانعی رو بوجود آورده و اون آسفالت صاف تبدیل به گودالهای بدی شده اگر بیوفتیم بدتره وباید با شرایط هر چند بد کنار بیای بر خلاف میل باطنی