قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 10 / 8، 05:58 عصر,
|
|||
|
|||
من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم که بیاید علف خستگی ام را بکند من در این تاریکی امتداد تر بازوهایم را زیر بارانی میبینم که دعاهای نخستین بشر را ترک کرد ابر ها رفتند،یک هوای صاف،یک گنجشک،یک پرواز دشمنان من کجا هستند فکر میکردم در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد در گشودم قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من،آب را با آسمان خوردم!!!
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
|
|||
10 کاربر به خاطر ارسال این پست از ملیحه تشکر کردهاند: محمد81, محمد حسین, ماهان, فاطمه, سوزان, سعیده, روحان, راضیه, خدیجه, افسانه |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان