داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه

1393 / 9 / 8، 06:56 عصر,
صداي زنگ تلفن پيچيد توي اتاق، چند ثانيه‌اي همه به هم نگاه كردند. بالاخره مادر بلند شد، هر چند كمي پايش درد مي‌كرد، اما هميشه او بود كه پيش از همه براي كارها پيشقدم مي‌شد. فكر كنم زنگ دهم هم شنيده شد، وقتي مادر گوشي را برداشت، سلام و عليك گرمي رد و بدل شد، خنده بر لبان مادر نشست، حرف‌هاي عادي گفته و شنيده شدند، بعد كم‌كم مادر سكوت كرد؛ سكوتش طولاني‌تر شد و بعد چند كلمه، تك‌تك مانند كسي كه توان حرف زدن ندارد به زور از ميان لب‌هايش خارج شد.
سكوت مادر به اتاق هم سرايت كرد، حالا فقط ليلا بود كه چهار دست و پا به طرف اسباب‌بازي‌هايش مي‌رفت، آنها را به سويي پرت مي‌كرد و مي‌خنديد.
من و خواهرم و بابا به مادر خيره شده بوديم، من نگراني را در چشم‌هاي بابا مي‌ديدم، شايد او هم همين حالت را در چشمان من مي‌ديد.
مادر گوشي را روي تلفن گذاشت، اما از جايش بلند نشد، حس مي‌كردم پاهايش ديگر توان ندارند. ولي نمي‌دانستم چرا خودم نمي‌توانم بلند شوم. گويا پاهاي من هم با پاهاي مادر همدردي مي‌كردند.
مي‌دانستم خبر ناخوشايندي شنيده است، اما نه او و نه ما حرفي نزديم.
چند دقيقه‌اي طول كشيد تا مادر از روي صندلي كنار تلفن بلند شود و به اتاقش برود؛ چند دقيقه‌اي كه گويا كش مي‌آمد؛ فكر مي‌كردم حركت زمان كند شده، مثل وقتي كه تلويزيون صحنه‌هاي هيجان‌انگيز فوتبال را با حركت آرام نشان مي‌دهد‌. من آنها را خيلي دوست دارم اما اين يكي را نه، اصلا دوستش نداشتم. دلم مي‌خواست زودتر مادر لب باز كند و چيزي بگويد، خواستم خودم بپرسم، اما راستش ترسيدم؛ ترس كه نه، اما هر چه بود نتوانستم
بپرسم.
دلم شور مي‌زد، مثل آن روزهايي كه نمره‌ام از آنچه مادر مي‌خواست، كمتر مي‌شد و مي‌دانستم وقتي به خانه برسم، بايد پاسخ سوالش را بدهم، آن روزها تمام راه مدرسه تا خانه، دلم شور مي‌زد. نه براي نمره كم براي اين كه نمي‌خواستم خاطر مادر آزرده شود. حتي آن روز كه... .
پدر بلند شد و نوار فكرهايم را بريد. به سوي اتاق رفت، در آرام بسته شد. آنقدر آرام صحبت كردند كه حتي نجواي‌شان شنيده نشد.
نمي‌دانم چقدر طول كشيد، اما مي‌دانم كه برايم مانند يك روز گذشت، مانند يك روز كه زنگ آخرش امتحان فيزيك داري!
در اتاق باز شد، پدر بيرون آمد و به طرف آشپزخانه رفت؛ ليواني آب به اتاق برد و چند دقيقه بعد خارج شد.
آرام و شمرده با من و مريم حرف زد.
آن روز من 13 ساله بودم و مريم 8 ساله.
پدر به ما گفت: هميشه زندگي يك رو ندارد؛ هميشه ما نمي‌توانيم مسيري مستقيم را برويم و اطمينان داشته باشيم كه هيچ مشكلي پيش نخواهد آمد.
يادمان آورد كه مادربزرگ هميشه مي‌گفت: زندگي خيلي بالا و پايين دارد.
و گفت: كسي در اين مسير موفق‌تر است كه هم در آن بالا درست عمل كند هم در سراشيبي‌ها و كم‌كم به ما گفت كه مادربزرگ ديگر در ميان ما نيست، او سكته كرده بود. مادر من، مادرش را از دست داده بود.
پدر از ما خواست كه شرايط را درك كنيم و گفت همه بايد به مادر كمك كنيم تا اين غم و اين روزها را راحت‌تر بگذراند. بعد هم آرام بلند شد، وضو گرفت، از كتابخانه قرآني برداشت و آرام شروع به خواندن كرد.
من آن روز بزرگي غمي كه بر دل مادر نشست را درك نكردم؛ مي‌دانستم مادر غصه‌دار است، اما نمي‌دانستم چقدر.
تا حدود 23 سال بعد كه من مادر را از دست دادم، آن روز تازه درك كردم كه غم فراق مادر چيست. آن روز كه احساس كردم كمرم زير سنگيني آن غم تا شد.
و آن روز فهميدم كه آرامش پدر چقدر قابل تحسين بود، پدري كه مادربزرگ را چون مادر خودش عزيز مي‌شمرد و بسيار دوستش مي‌داشت.
آن وقت بود كه درك كردم رفتار يك بزرگ‌تر، يك نفر كه مي‌داند و مي‌فهمد، چقدر در آرامش ديگران نقش دارد.
حالا هر شب جمعه به ياد پدر و مادر، چند آيه‌اي قرآن مي‌خوانم به اين اميد كه آنها همچنان در كنار هم آرام و آسوده باشند.
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 7 کاربر به خاطر ارسال این پست از ملیحه تشکر کرده‌اند:
مرتضی, محمد81, محمد حسین, فاطمه, علی کوچولو, سوزان, سعیده



پیام‌های داخل این موضوع
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 4 / 26، 09:04 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 2، 12:34 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 8، 12:18 صبح
پاسخ : RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط وحـید - 1393 / 5 / 12، 03:21 عصر
پاسخ : RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط وحـید - 1393 / 5 / 13، 07:25 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 17، 01:18 عصر
پاسخ : RE: پاسخ: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط وحـید - 1393 / 5 / 19، 01:48 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 24، 08:38 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 24، 10:07 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 27، 12:43 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط منتظر - 1393 / 5 / 29، 07:54 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 30، 05:57 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 30، 06:16 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 5 / 31، 01:48 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط مرضیه - 1393 / 6 / 1، 10:48 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 2، 10:15 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 4، 12:57 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 7، 01:28 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 7، 09:33 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 8، 10:12 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 10، 08:13 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 11، 11:08 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 12، 10:01 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 13، 10:18 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 17، 09:50 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 18، 11:29 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 20، 11:50 عصر
Re: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 21، 01:30 صبح
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 21، 08:56 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط فرید - 1393 / 6 / 21، 11:01 عصر
RE: داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط ملیحه - 1393 / 6 / 22، 10:29 صبح
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 8 / 14، 01:51 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 8 / 18، 07:52 عصر
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 8 / 25، 11:31 صبح
RE: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط ملیحه - 1393 / 9 / 8، 06:56 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 9 / 16، 03:03 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 9 / 21، 03:15 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 9 / 24، 11:24 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 9 / 24، 11:32 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 3، 01:20 صبح
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 21، 12:12 صبح
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 24، 11:45 عصر
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط سراج - 1393 / 10 / 25، 12:18 صبح
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 25، 11:14 صبح
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 26، 03:31 عصر
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 10 / 29، 07:58 عصر
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 11 / 10، 04:23 عصر
پاسخ: داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 11 / 30، 07:50 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 12 / 9، 11:26 عصر
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1393 / 12 / 22، 12:43 صبح
پاسخ : داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1394 / 1 / 13، 11:11 صبح
داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1394 / 2 / 23، 11:21 عصر
داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه - توسط وحـید - 1394 / 4 / 29، 06:11 عصر
داستانهای کوتاه وعامیانه - توسط محمد حسین - 1393 / 4 / 20، 04:50 عصر
داستان های کوتاه - توسط وحـید - 1393 / 5 / 11، 11:55 عصر
داستانهای کوتاه - توسط وحـید - 1393 / 5 / 12، 12:59 صبح
داستان - توسط تیمور - 1393 / 7 / 6، 03:11 عصر
داستان - توسط فرید - 1393 / 7 / 10، 12:30 صبح
داستان - توسط مرتضی - 1393 / 8 / 19، 11:12 عصر
داستان های کوتاه - توسط مرتضی - 1393 / 8 / 22، 01:48 صبح
داستان - توسط فاطمه - 1393 / 9 / 3، 09:50 عصر
داستان - توسط مرتضی - 1393 / 10 / 18، 08:49 عصر
داستان - توسط تیمور - 1393 / 10 / 21، 08:05 عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 52 مهمان

صفحه‌ی تماس | پرتال حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبرواشتارگات درایران | بازگشت به بالا | | بایگانی | پیوند سایتی RSS
Persian Translation by MyBBIran.com - Ver: 5.8
Powered by