1393 / 8 / 14، 02:44 عصر
اگر دوباره فرصت بزرگ کردن کودکم را داشتم...
اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،
به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به سمت او بگيرم،
در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم،
و نقاشي مي كردم،
اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،
به جاي غلط گيري به فكر ايجاد ارتباط بيشتر مي بودم،
بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم،
سعي مي كردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم.
به جاي اصول راه رفتن ،
اصول پرواز كردن و دويدن را با او تمرين مي كردم.
از جدي بازي كردن دست بر مي داشتم،
و بازي را جدي مي گرفتم.
در مزارع بيشتري مي دويدم،
و به ستارگان بيشتري خيره مي شدم.
بيشتر در آغوشش مي گرفتم،
و كمتر او را به زور مي كشيدم.
كمتر سخت مي گرفتم،
و بيشتر تاييدش مي كردم.
اول احترام به خود را در او مي ساختم،
و بعد خانه و كاشانه اش را،
و بيشتر از آنچه كه عشق به قدرت را يادش بدهم،
قدرت عشق ورزيدن را يادش مي دادم.
دایان لومان - ترجمه : پروین قایمی
اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،
به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به سمت او بگيرم،
در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم،
و نقاشي مي كردم،
اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،
به جاي غلط گيري به فكر ايجاد ارتباط بيشتر مي بودم،
بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم،
سعي مي كردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم.
به جاي اصول راه رفتن ،
اصول پرواز كردن و دويدن را با او تمرين مي كردم.
از جدي بازي كردن دست بر مي داشتم،
و بازي را جدي مي گرفتم.
در مزارع بيشتري مي دويدم،
و به ستارگان بيشتري خيره مي شدم.
بيشتر در آغوشش مي گرفتم،
و كمتر او را به زور مي كشيدم.
كمتر سخت مي گرفتم،
و بيشتر تاييدش مي كردم.
اول احترام به خود را در او مي ساختم،
و بعد خانه و كاشانه اش را،
و بيشتر از آنچه كه عشق به قدرت را يادش بدهم،
قدرت عشق ورزيدن را يادش مي دادم.
دایان لومان - ترجمه : پروین قایمی