قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 8 / 8، 07:38 عصر,
|
|||
|
|||
خواهی نباشم و خواهم بود دور از دیار نخواهم شد تا گود هست میان دارم اهل کنار نخواهم شد یک دشت شعر و سخن دارم حال از هوای وطن دارم چابک غزال غزل هستم اسان شکار نخواهم شد من زنده ام به سخن گفتن جوش و خروش و بر آشفتن از سنگ و صخره نیاندیشم سیلم مهار نخواهم شد گیسو به حیله چرا پوشم گرد آفرید چرا باشم من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد برقم که بعد درخشیدن از من سکوت نمیزیبد غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کار نخواهم شد تیری که چشم مرا خسته ست بر کشتنم به خطا جسته ست بر پشت زین ننهادم سراسفندیار نخواهم شد گفتم از انچه که بادا باد گر اعتراض و اگر فریاد تنها صداست که میماند من ماندگار نخواهم شد در عین پیری و بیماری دستی به یال سمندم هست مشتاق تاختنم گیرم دیگر سوار نخواهم شد زنده یاد سیمین بهبهانی |
|||
4 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: ملیحه, محمد81, محمد حسین, سوزان |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 30 مهمان