داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه
|
1393 / 7 / 21، 12:03 صبح,
|
|||
|
|||
درروزگار قدیم میخانه ای درکنار مسجدی قرار داشت.واعظ مسجدهروز پس ازنمازبرای تخریب میخانه دعامیکردومردم آمین میگفتند.تااینکه روزی زلزله رخ داد ومیخانه خراب شد.صاحب میخانه به سراغ واعظ رفت وازاو طلب خسارت کرد چون معتقد بود که دعای واعظ سبب تخریب میخانه شده است اما واعظ زیر بار نمیرفت. تا اینکه کار بالا گرفت، وشکایت پیش قاضی شرع بردند. قاضی پس از شنیدن حرفهای هردو گفت:پناه به خدامیبرم در برابر من مرد می فروشی ست که به تاثیر دعا معتقداست وواعظی ست که دعا را بی تاثیر میداند...!!!
|
|||
8 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: ملیحه, مرتضی, محمد حسین, فاطمه, علی کوچولو, سکینه, سوزان, خدیجه |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 47 مهمان