قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 7 / 11، 12:10 صبح,
|
|||
|
|||
اینجا دگر از بیعت و یاری خبری نیست دیگر خبر از لشگر چندصد نفری نیست وقتی که بیایی ز سفیرت اثری نیست از او زره و خود و عبا و سپری نیست کوفه ست و همین عاقبت بیعت شان هست یک ساعته غارت بکنند عادت شان هست گفتم بنویسم که حسین گوش به زنگ باش گفتم که بگویم به تو آماده ی جنگ باش در وقت جدل بر حذر از حلقه ی تنگ باش خوردی به زمین منتظر بارش سنگ باش اما نشد آقا... نشد آقا... نشد آقا... شرمنده ام آقای گلم - یوسف زهرا اینجا همگان شهره به جنگاوری هستند اینجا همه مست اند پی خیره سری هستند اینجا همه آماده ی لوده گری هستند اینجا همه دنبال سر و روسری هستند سر از تو و از ایل و تبار و پسرانت و روسری هم روسری دخترکانت هم ناله ی درد و غم و آه و شررش کن آماده ی هر سختی راه سفرش کن مانند حمیده بغلش کن خبرش کن سخت است برای تو ولی مختصرش کن از زندگی اش دخترکت سیر شد آقا در کوفه رقیه ات بخدا پیر شد آقا ای یابن علی کوفه که نیست محشر کبری ست دعوا سر این است که نگویم " علی آقاست " دلشوره ام از این نبود آخر دنیاست دلشوره ام از نام "علی اکبر" لیلاست این قاعده ی کوفی بی دردو ملال است خون ریختن از هرکه "علی" هست حلال است دلواپسم و این دلم از غصه کباب است هرکس که به کوفه برسد خانه خراب است سیراب بیا کوفه حسین قحطی آب است دلواپسی ام محض علی طفل رباب است اینجا عطشی هست که ره چاره ندارد تو تاب عطش داری و شیرخواره ندارد ترسم بود از این که شوی باز گرفتار ترسم بود از حیله ی سردسته ی کفار ترسم بود از حرمله ی تیرو کمان دار دلواپسم از عاقبت چشم علمدار هرچند که در معرکه ها راه گریزی ست یادت نرود حرمله هم آدم تیزی ست از خیره سری شهرت و آوازه گرفتند کعب نی و گرز و سپر و نیزه گرفتند تیر و تبر و دشنه بی اندازه گرفتند ماندم زچه رو نعل تر و تازه گرفتند انگار قرار است تورا زیر سم اسب ... ای وای بمیرم - امان از دل زینب... با خستگی راه قوای بدنی هست ؟؟ با سوز عطش قدرت شمشیر زنی هست ؟؟ ما بین اثاثیه ات آقا کفنی هست ؟؟ حتی کفنی نه بگو که پیرهنی هست ؟؟ هم پیرهن و هم کفنت می برند اینجا با تکه حصیری کفنت می کنند اینجا |
|||
6 کاربر به خاطر ارسال این پست از ملیحه تشکر کردهاند: محمد81, محمد حسین, فرید, فاطمه, سوزان, افشین |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 16 مهمان