قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 3 / 11، 12:18 عصر,
|
|||
|
|||
کاش اولین روز دبستان باز گردد کودکی ها شاد وخندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی برسوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه وخروس روبه مکار و دزد وچاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفتر ها به رنگ کاه بود همکلاسی های درد ورنج وکار بچه های جامه های وصله دار بچه های دکه سیگار سرد کودکان کوچک اما مرد مرد کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود وتفریقی نبود کاش میشد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچها که بودش روی دوش ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن ر |
|||
15 کاربر به خاطر ارسال این پست از مرضیه تشکر کردهاند: منتظر, محمد81, محمد حسین, لیلا, فرید, فرزاد, فاطمه, عاطفه, شکوفه, سوزان, سایه سایت, خدیجه, افشین, افسانه, آسی |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان