1393 / 7 / 3، 11:42 صبح
يادش بخير پاييز کودکي هايمان.پاييز زرد,پاييز سرخ,پاييز رويايي.يادش بخير اول مهر,کلاس اول در دهکده دلفريب لزير. باپاهاي کوچکمان ميخواستيم دنيا رابه لرزه درآوريم.باترس و دلهره قدم به مدرسه گذاشتيم.مدرسهاي که همه چيزش بزرگ بود.کلاسهايي بزرگحياطي بزرگ ومعلمهايي که بايداز پايين به قامت بلندشان نگاه مي کرديم.
;يادش بخير معلم کلاس اولمان ,خانم فرزانه ذکرياپور.خانم معلمي مهربان,خوشرو,خوش صحبت والبته باشکوه و پرابهت. پاييزکودکي هايمان هميشه زيبابود,هميشه رويايي,پراز تازگي و طراوت. مدادهايمان هميشه سياه بودبانشان سوسمار و پاک کن هايي داشتيم دورنگ,آبي و قرمز.
:هميشه عاشق بوي پاک کن بودم ,عاشق دفترکاهي وسياه,عاشق کتاب فارسي اول دبستان,عاشق دبستان شهيد ديالمه لزير. و ناگهان چقدر زود دير مي شود..... آري بزرگ شديم و قد کشيديم.آرزوهامان رنگ باختند,لبخندها خشکيدندومشکلات پابه پاي قدمان رشد کردندو همه چيز به رنگ خاطره شد.هيچ چيزي زيباتراز گچهاي رنگارنگ روي تخته سبزو خط خطي نبوده و نمي شود.
صداي خنده هاي کودکي,صداي چکمه هاي سياه روي برف سپيد,فريادهاي کودکانه مان
که الفبا را عاشقانه ميخوانديم ,صداي عشق,کودکي,زيبايي,سادگي,صداقت,مهرباتني,صداي کلاغهاي پاييزي در دهکده دلفريب لزير.و افسوس وصدافسوسکه کلاغهاهم ديگر قارقار نخواهند کردوقالب پنيري رانمي دزدند.
تخته هامان هوشمند,گچهامان ماژيک,کيفهامان چرخدار,دفترهامان سيمي,تکاليفمان رايانه اي,بچه هامان بيش فعال,ارتباطاتمان مجازي,پاييزمان بي رويا و آرزوهامان نامتناهي شده است. وپاييز از راه رسيده.پاييز سرخ,زرد,رويايي....
;يادش بخير معلم کلاس اولمان ,خانم فرزانه ذکرياپور.خانم معلمي مهربان,خوشرو,خوش صحبت والبته باشکوه و پرابهت. پاييزکودکي هايمان هميشه زيبابود,هميشه رويايي,پراز تازگي و طراوت. مدادهايمان هميشه سياه بودبانشان سوسمار و پاک کن هايي داشتيم دورنگ,آبي و قرمز.
:هميشه عاشق بوي پاک کن بودم ,عاشق دفترکاهي وسياه,عاشق کتاب فارسي اول دبستان,عاشق دبستان شهيد ديالمه لزير. و ناگهان چقدر زود دير مي شود..... آري بزرگ شديم و قد کشيديم.آرزوهامان رنگ باختند,لبخندها خشکيدندومشکلات پابه پاي قدمان رشد کردندو همه چيز به رنگ خاطره شد.هيچ چيزي زيباتراز گچهاي رنگارنگ روي تخته سبزو خط خطي نبوده و نمي شود.
صداي خنده هاي کودکي,صداي چکمه هاي سياه روي برف سپيد,فريادهاي کودکانه مان
که الفبا را عاشقانه ميخوانديم ,صداي عشق,کودکي,زيبايي,سادگي,صداقت,مهرباتني,صداي کلاغهاي پاييزي در دهکده دلفريب لزير.و افسوس وصدافسوسکه کلاغهاهم ديگر قارقار نخواهند کردوقالب پنيري رانمي دزدند.
تخته هامان هوشمند,گچهامان ماژيک,کيفهامان چرخدار,دفترهامان سيمي,تکاليفمان رايانه اي,بچه هامان بيش فعال,ارتباطاتمان مجازي,پاييزمان بي رويا و آرزوهامان نامتناهي شده است. وپاييز از راه رسيده.پاييز سرخ,زرد,رويايي....