1393 / 6 / 16، 02:34 عصر
شب ميلاد تو آقا,دل من بارانيست/توي ايوان طلا,نور و دعا مهمانيست/درحرم ,پنجره فولادفقط زيباييست/باز هم بوي گلاب و همه جارويايي ست/درشب آمدن ماه زمين بيدارست/در دل ثانيه ها سبزترين لحظه همين يکبارست/زائري گرم دعا,عطرشفا,غرق طلا/آسمان آبي وصاف ,همه جا بوي خدا/
:مي شود نور به چشم و دل ما سربزند؟/عشق از راه رسد خانه ما در بزند؟!/جاي گندم به کبوتر دل زخمي دارم/مي شود مشتي از آن توي حرم بگذارم؟آه آقاشب ميلاد تو آمد مستم/چشم دارم به نگاهي کاسه اي در دستم/کاسه ام خالي و چشمم پُرِاز اشک و دعا/مي شود دست کشي روي دلم,محض خدا؟!
کاش مي شد که ببيني دل من زندانيست/آهوي چشم من و دست شما,باراني ست/مهربان ياس خدا،ضامن آهوي دلم/مثل باران ميشود بوسه زني روي دلم؟!/شعرمن مثل خودم عاشق و شيداي شماست/مثل گندم وَکبوتر,به تمناي شماست/شعرمن نذر قدمهاي پر از نور شماست/شب ميلاد شما عاطفه مسحور شماست/هشتمين آينه!آقاي تمام گلها!عاطفه هرچه که دارد همه تقديم شماست.
شاعر عاطفه
:مي شود نور به چشم و دل ما سربزند؟/عشق از راه رسد خانه ما در بزند؟!/جاي گندم به کبوتر دل زخمي دارم/مي شود مشتي از آن توي حرم بگذارم؟آه آقاشب ميلاد تو آمد مستم/چشم دارم به نگاهي کاسه اي در دستم/کاسه ام خالي و چشمم پُرِاز اشک و دعا/مي شود دست کشي روي دلم,محض خدا؟!
کاش مي شد که ببيني دل من زندانيست/آهوي چشم من و دست شما,باراني ست/مهربان ياس خدا،ضامن آهوي دلم/مثل باران ميشود بوسه زني روي دلم؟!/شعرمن مثل خودم عاشق و شيداي شماست/مثل گندم وَکبوتر,به تمناي شماست/شعرمن نذر قدمهاي پر از نور شماست/شب ميلاد شما عاطفه مسحور شماست/هشتمين آينه!آقاي تمام گلها!عاطفه هرچه که دارد همه تقديم شماست.
شاعر عاطفه