مباحث وموضوعات مذهبی واجتماعی و...

1394 / 2 / 13، 02:39 عصر,
#76
منظور از صیحه آسمانی چیست؟



(بسم الله الرحمن الرحیم)


منظور از صیحه آسمانی چیست؟

منظور از صیحه آسمانی، صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام، از آسمان شنیده شده و همه آن را می‌‎شنوند. در روایات، از این نشانه ظهور با تعابیر مختلفی یاد شده است؛ مانند: صیحه، ندا، فزعه و صوت. احتمال دارد هر یک از آنها، نشانه جداگانه‌ای باشد و شاید هم تعابیر گوناگونی برای یک واقعه است که هر یک از آنها به یک بُعد از آن حادثه اشاره می‌‎کند؛ یکی به بلند‌بودن آن صدا و دیگری به وحشتناک‌بودن آن و… .
امام باقر علیه‌السلام می‌‎فرماید: «نداکننده‎ای از آسمان، نام قائم را صدا می‌‎زند؛ پس هر کس در شرق و غرب، آن را می‌‎شنود. از وحشت این صدا، افراد خفته بیدار می‌شوند و فرد ایستاده، می‌نشیند، و کسی که نشسته است، می‌‎ایستد. رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت بگیرد و ندای وی را اجابت کند! زیرا صدا، صدای جبرئیل روح‌الامین است».[۱]
با توجه به مجموع روایاتی که در این رابطه وجود دارد، می‌‎توان چنین نتیجه گرفت:
۱. صیحه، از نشانه‎های حتمی ظهور است؛
۲. این صدا از آسمان شنیده می‌‎شود و به‌گونه‎ای است که همه مردمِ رویِ زمین، آن را به گوش خود می‌‎شنوند؛
۳. محتوای این پیام آسمانی، دعوت به حق و حمایت و بیعت با امام مهدی علیه‌السلام است؛
۴. صاحب صدا، جبرئیل است و مردم را به حق دعوت می‌‎کند.
درباره زمان این صیحه نیز دو دسته روایت داریم؛ برخی وقوع آن را در ماه رجب و بعضی نیز در ماه رمضان بیان کرده‎اند.[۲]

پی‌نوشت‌ها
۱. غیبت نعمانی، ص۲۵۴.
۲. ر.ک. موعودنامه، ص۴۶۴.


» پورتال جامع مهدویت
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 1 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده است:
سوزان


1394 / 2 / 21، 12:39 عصر,
#77
سید خراسانی کیست؟


(بسم الله الرحمن الرحیم)


خراسانی کیست؟

در رابطه با شخصیت خراسانی و فرمانده نظامی او سؤال‌های زیادی مطرح شده است. ظاهر روایات مربوط به خراسانی که از طریق اهل سنت و همچنین در منابع متأخر شیعه وارد شده است، دلالت دارد بر اینکه آن شخص، از فرزندان امام حسن مجتبی یا امام حسین علیهماالسلام است و از او با عنوان هاشمی خراسانی یاد شده است.
ولی بنابر روایاتی که در منابع اصلی و اولیه حدیث شیعه، مانند غیبت نعمانی، غیبت طوسی و الارشاد مفید درباره این شخص وارد شده است، احتمال دارد او را یاور خراسانیان یا رهبر اهالی خراسان یا فرمانده لشکر خراسان تفسیر کرد؛ زیرا این روایات از این افراد تعبیر به «خراسانی» کرده است.

مجموعه قراین موجود درباره شخصیت او دلالت دارد، وی همزمان با خروج سفیانی و یمانی ظاهر می‌شود و نیرو‌های خود را به سوی عراق اعزام می‌کند.
از امام صادق‌ علیه‌السلام روایت شده است:
«خروج سفیانی و خراسانی و یمانی، در یک سال و یک ماه خواهد بود».[۱]
بنابراین او رهبر و هدایتگر حرکت بزرگ از طرف مشرق زمین را به عهده دارد.



پی‌نوشت‌ها
۱. الارشاد، مفید، باب۴۰، ح۱۴.
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 1 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده است:
سوزان


1394 / 2 / 25، 07:53 عصر,
#78
سفیانی کیست؟
یکی از علایم حتمی ظهور امام‌ مهدی علیه‌السلام، خروج سفیانی است.

اخبار و روایاتی که بر وجود و خصوصیات او دلالت دارند، بدین ‌ترتیب می‌باشند:

حتمی‌بودن خروج
امام‌ صادق علیه‌السلام فرموده است: «پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی می‌باشند: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه، و فرورفتن سرزمین پیدا».[۱]

نام و نسب
امام علی علیه‌السلام فرمود: «فرزند جگرخوار، از وادی یابس خارج می‌شود... اسمش عثمان و پدرش عَنبسة و از اولاد ابوسفیان است».[۲]
و نیز امام‌ زین‌العابدین‌ علیه‌السلام فرموده است: «سپس سفیانی ملعون از وادی یابس بیرون می‌آید، وی از فرزندان عنبسة‌بن‌‌ابی‌سفیان است».[۳]

عقیده او

از برخی روایات استفاده می‌شود که وی مسیحی و یا از معتقدین یکی از شاخه‌های مسیحیت است؛ مانند روایتی که شیخ طوسی رحمه‌الله نقل کرده است که: «سفیانی از شهرهای روم روی می‌آورد، برای انتقام و در گردنش صلیب است...».[۴] البته این روایت از معصوم نقل نشده و نمی‌تواند مورد اعتماد باشد.
همچنین از برخی روایات چنین استفاده می‌شود که وی مسلمان منحرفی است که کینه امام علی علیه‌السلام را به دل دارد؛ چنان‌که امام‌ صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «گویا سفیانی را می‌بینم که در میدان کوفه شما جایگاه خود را گسترد و منادی او فریاد می‌زند: هرکس سر شیعه علی‌بن‌ابی‌طالب را بیاورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. در این هنگام همسایه بر همسایه می‌جهد و گردنش را می‌‌زند و هزار درهم را می‌گیرد. آگاه باشید که در آن‌ روز حکومت شما فقط به ‌دست زنازادگان خواهد بود».[۵]

زمان خروج
امام‌ صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «امر سفیانی از مسائل حتمی است و خروجش در ماه رجب می‌باشد».[۶]
و همو می‌فرماید: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد».[۷]

مکان خروج

امیرالمؤمنین می‌فرماید:‌ «سپس پسر جگرخوار (هند، همسر ابوسفیان) از وادی یابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشیند»[۸] و امام‌ هادی‌ علیه‌السلام در ضمن حدیثی چنین می‌فرماید: «خراسانی و سفیانی خروج خواهند کرد، این از مشرق و آن دیگری از مغرب».[۹]

مدت حکومت
امام‌ صادق علیه‌السلام فرمود: «سفیانی از علائم حتمی است، خروج او در ماه رجب خواهد بود. آغاز خروج او تا پایانش جمعاً پانزده ماه است که در شش ماه آن جنگ و پیکار می‌کند و چون شهرهای پنج‌گانه (دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب) را تصرف کرد، نه ماه فرمان‌روایی می‌کند و یک ‌روز هم بر آن افزوده نمی‌شود».[۱۰]

محل مرگ او
امیرالمؤمنین در ذیل آیه شریفه «وَ لو تَری اِذ فَزعوا فَلا فَوت» می‌فرماید: «کمی پیش از قیام قائم ما، سفیانی خروج می‌کند، پس به‌ اندازه دوران حاملگی زن که نه ماه باشد حکومت می‌کند، لشکریان او به مدینه وارد می‌شوند تا اینکه به «بیدا» می‌رسند، خداوند آنها را در زمین فرو می‌برد».[۱۱]

به ‌فرض صحت روایت مذکور و مانند آن، تمامی اخباری که از فرورفتن لشکری در صحرای بیدا خبر می‌دهند و مورد قبول شیعه و سنی هستند، همگی مربوط به سفیانی و برنامه‌ها و کارهای او می‌باشد.
در آخر،‌ ذکر این نکته شایسته است که از پاره‌ای از روایات استفاده می‌شود که امکان دارد سفیانی منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامه‌های مشخصی باشد، که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده‌اند؛ ازجمله، در روایتی از امام‌ زین‌ العابدین علیه‌السلام نقل شده: «خروج سفیانی از مسایل حتمی و مسلم است و در برابر هر قیام‌‌کننده‌ای یک سفیانی وجود دارد».[۱۲]


پی‌نوشت‌ها
 1. کمال‌الدین، شیخ صدوق، ص650.
 2. همان، ص651.
 3. کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص270.
 4. الغیبة، نعمانی، باب18، ص435.
 5. الغیبة، شیخ طوسی، ص273.
 6. الغیبة، نعمانی، باب18، ص426.
 7. همان، باب14، ص369.
 8. همان، باب۱۸، ص434.
 9. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص232.
 10. الغیبة، نعمانی، باب18، ص426.
 11. تاریخ غیبت کبری، سیدمحمد صدر، ص648.
 12. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص182
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 1 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده است:
سوزان


1395 / 2 / 15، 01:53 عصر,
#79
** پیامبراسلام به غیر از قرآن چه معجزاتی داشته‌ است؟  **


پاسخ این سئوال را اینگونه باید داد که پيامبر اكرم‏(ص) علاوه بر قرآن مجيد - كه اعجاز جاودانه آن آشكار و بديهى است - معجزات فراوانى دارد كه بعضى از آنها در آيات قرآن و كتاب‏هاى سيره‏نويسان ثبت شده است. ابن شهر آشوب، تعداد معجزات آن حضرت را 4440 عدد ذكر كرده است. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 144) شمارى از اهم اين معجزات عبارت است از:


1. اسراء
«اسراء» همان حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجد الحرام تا مسجدالاقصى است. (ر.ك: تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 8، صص 64-85) اين سفر در «يك شب»، در بيدارى و با همين پيكر مادى تحقّق يافت؛ نه در شب‏ها و روزهاى طولانى يا در عالم خواب و با روح به تنهايى. آيات قرآنى و شواهد تاريخى، بر وقوع اين سفر دلالت آشكار دارند. قرآن كريم مى‏فرمايد: «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (اسرا ـ 1)؛ «منزّه است آن [خدايى كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى - كه پيرامونش را بركت داده‏ايم - سير داد تا از نشانه‏هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بينا است».

اين رويداد از طريق شيعه و اهل سنت نقل و در كتاب‏هاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته شده است. البته جابجايى در فضا و پيمودن مسافت‏هاى طولانى در زمان كوتاه، در زندگانى ديگر پيامبران نيز سابقه داشته است؛ چنانكه درباره سليمان‏(ع) مى‏خوانيم: «وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ...» (سبا ـ 12) ؛ «و باد را براى سليمان [رام كرديم] صبحگاهان مسير يك ماه را مى‏پيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را».

افزون بر اين، شواهد عينى و تجربى بسيار وجود دارد كه برخى از اولياى الهى، مسافت‏هاى طولانى را در زمانى كوتاه پيموده و به اصطلاح «طى الارض» داشته‏اند. البته آنچه گفته شد، تنها درباره «اسراء» و حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى است كه خود مقدمه «معراج» به شمار مى‏آيد. «معراج» از معجزات ويژه‏اى است كه اسرار و لطايف عميق‏ترى دارد و از نشانه‏هاى برترى پيامبر اسلام‏(ص) و شرافت وى بر تمام جهانيان است.

2. شق القمر
از ديگر معجزات برجسته پيامبر اسلام‏(ص) «شق القمر» است. قرآن مى‏فرمايد: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» (قمر ـ 1)؛ «قيامت بسيار نزديك شد و ماه شكافت». «انشقاق قمر»، در پاسخ مشركانى صورت گرفت كه درخواست چنين كارى داشتند، تا به ارتباط پيامبر(ص) با علم و قدرت بى‏پايان الهى پى برند. (تفسير نمونه، ج 23، ص 9)

از آنجايى كه حضرت محمد(ص) واپسين پيامبر است، دوران پس از وى «آخر الزمان» خوانده مى‏شود و بعثت او، نشانه نزديك شدن قيامت است؛ زيرا در مقايسه با عمر جهان هستى، زمان پس از پيامبر اسلام اندك مى‏نمايد. بهترين دليل بر وقوع اين حادثه در زمان آن حضرت، آيه بعد همين سوره است كه از سرسختى و تداوم انكار مشركان - با وجود رؤيت اين معجزه شگفت‏آور - پرده برمى‏دارد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»( قمر ـ آيه 2)؛ «و هرگاه نشانه‏اى ببينند، روى بگردانند و گويند، سحرى هميشگى است».

البته چنين انشقاق‏هايى در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته و به صورت ضعيف‏تر جلوه‏گر شده است؛ چنان كه درباره موسى‏(ع) آمده است: «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً» ( طه ـ 77)؛ «و راهى خشك در وسط دريا براى آنان باز كن». در بخشى ديگر از داستان آن حضرت مى‏خوانيم: ضربه عصاى موسايى سنگ را شكافت و دوازده چشمه آب جوشيد:

«َقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...» ( اعراف (7)، آيه 190)؛ «و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند، تقسيم كرديم و به موسى - وقتى قومش از او آب خواستند - وحى كرديم با عصايت بر آن تخته سنگ بزن؛ پس از آن دوازده چشمه جوشيد و هر گروهى آبخور خود را شناخت».
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 2 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده‌اند:
صدف, سوزان


1395 / 4 / 1، 11:43 عصر,
#80
چرا نخستین نوه رسول‌الله(ص) «حسن» نامیده شد

*** *** *** *** *** *** ***
(بسم الله الرحمن الرحیم)



مشهور است که ولادت پیشوای دوم جهان تشیع و نخستین میوه پیوند فرخنده حضرت علی و فاطمه زهرا (س)، امام حسن مجتبی (ع) در شب سه‌شنبه نیمه ماه مبارک رمضان در سال سوم هجری قمری در مدینه واقع شد.


اسم شریف آن حضرت حسن، کنیه آن حضرت ابومحمد و القاب آن بزرگوار سید، سبط، حجت، برّ، نقی، زکی، مجتبی و زاهد بود.
ادب و احترام بزرگترها در نام‌گذاری
امام زین‌العابدین (ع) فرمود:
زمانی که امام حسن متولد شد، حضرت فاطمه (س) به حضرت امیر (ع) فرمود: نامی برای او انتخاب نمایید. حضرت فرمود: من در نامگذاری بر پیامبر اکرم (ص) سبقت نمی‌گیرم. لذا برای انتخاب اسم ایشان به محضر مبارک رسول خدا (ص) مشرف شدند. آن حضرت فرمود: من هم در نامگذاری بر پروردگار سبقت نمی‌گیرم. سپس خداوند سبحان به جبرئیل فرمود: برای محمد (ص) پسری متولد شده، به سوی زمین برو و سلام مرا به او برسان و تبریک بگو و بگو: علی، نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است پس اسم فرزندت را اسم پسر هارون بگذار.
لذا جبرئیل بر رسول مکرم اسلام نازل شد و به آن حضرت تبریک گفت و عرض کرد: خداوند علیم فرمود: اسم این مولود را به اسم پسر هارون بگذار. حضرت فرمود: لغت من عربی است. جبرئیل گفت: اسم او را حسن بگذار و حضرت نام حسن را بر او نهاد.
چرا نام حسن؟
چرا امام دوم (ع) حسن نامیده شد؟
جابر بن عبدالله انصاری گوید:
«سمّى الحسن حسناً لأنّ بإحسان الله قامت السماوات والأرضون»
امام مجتبی(ع) حسن نامیده شد، زیرا خداوند قادر متعال با احسان و نیکوئیش آسمان‌ها و زمین‌ها را برپا داشت.
امام حسن (ع) هفت سال بیشتر نداشت که پیامبر اکرم (ص) رحلت نمودند و بعد از جد بزرگوارش، سی سال در کنار پدر بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین (ع) قرار داشت و بعد از شهادت آن  حضرت در سال 40 هجری قمری، امام حسن (ع) به مدت 10 سال رهبری امت را به عهده داشت. تا اینکه در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر زهر در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید و در قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد.
مستحبات ولادت
مستحب است برای فرزندی که خداوند به انسان مرحمت می‌نماید، در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفته شود و نیز روز هفتم برای او عقیقه شود، بدین معنا که گوسفندی سر بریده شود و گوشت آن را به مؤمنان و همسایگان و قابله (پرستار) داده شود و همچنین موی سر نوزاد چیده شود و به اندازه وزن آن طلا یا نقره صدقه داده شود.
عمل به این مستحبات، روی سلامتی فرزند تأثیر فراوانی دارد. جزئیات این اعمال را می‌توانید در کتاب مفاتیح‌الجنان و ... مطالعه نمایید. غرض از این مطالب آن است که رسول خدا (ص) این مستحبات را نسبت به دو فرزند دلبند و عزیزش، امام حسن و امام حسین (ع) انجام دادند.
راوی گوید: «رَأیْتُ رسولَ اللّه اَذَّنَ فِی اُذُنِ الْحَسَنِ لَمّا وُلِدَ وَ اَذَّنَ کذلک فی اُذُنِ الحسین لمّا وُلِد».
دیدم که رسول خدا (ص) وقتی امام حسن (ع) متولد شدند اذان در گوش او گفت و همچنین اذان گفت وقتی امام حسین (ع) به دنیا آمد.
امام رضا (ع) می‌فرماید:
زمانی که امام حسن (ع) متولد شد،‌ رسول مکرم اسلام (ص) آمدند و فرمودند: ای اسماء! پسرم را بیاور. من امام حسن (ع) را در پارچه زردی پیچیدم و به رسول خدا (ص) دادم. آن حضرت پارچه زرد را کنار گذاشتند و فرمودند: مگر من به شما نگفته بودم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ بعد من فوری نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیدم و به محضر مبارک آن حضرت دادم. سپس حضرت اذان در گوش راست و اقامه را در گوش چپش گفتند ...
امام صادق (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) با دست مبارک خود برای امام حسن (ع) عقیقه نمود و وقت عقیقه فرمود: بسم‌الله، این گوسفند عقیقه‌ای است برای حسن و بعد دعا نمود و فرمود: استخوان و گوشت و خون و موی این عقیقه در برابر استخوان و گوشت و خون و موی حسن، پروردگارا این عقیقه را منشأ حفظ محمد و آل محمد قرار ده.
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
«عقت فاطمه عن ابنیها صلوات الله علیهما و حلقت رؤسهما فی الیوم السابع و تصدقت بوزن الشعر ورقا»
حضرت فاطمه (س) از طرف دو فرزندش عقیقه نمود و روز هفتم موی سر آ‌ن دو بزرگوار را چید و به اندازه وزن موها، سکه صدقه دادند.
همچنین امام رضا (ع) فرمود:
زمانی که امام حسن بن علی (ع) متولد شد. جبرئیل روز هفتم برای تبریک به محضر مبارک پیامبر اکرم (ص) رسید و دستور داد که رسول خدا اسم و کنیه برایش انتخاب کند و نیز موی سرش را بچیند و از جانب او عقیقه نماید و گوشش را سوراخ نماید و همین اعمال را نسبت به امام حسین (ع) انجام داد.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 2 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده‌اند:
صدف, سوزان


1395 / 6 / 14، 04:46 عصر,
#81
21  پند لقمان حکیم به پسرش در موصل


(بسم الله الرحمن الرحیم)

الاختصاص ـ به نقل از اَوزاعى ـ: لقمان حكيم عليه‌السلام وقتى كه از سرزمين خود بيرون رفت، در موصل ـ كه به آن كومليس گفته مى‌‏شد ـ فرود آمد.
وقتى كه در كارش در ماند و اندوهش شدّت گرفت و كسى هم نبود كه او را در انجام دادن كارش كمك كند، پسرش را به خانه برد و در را بر روى خود بست و او را پند داد و گفت:

پسرم! دنيا، درياى عميقى است كه انسان‏هاى بسيارى در آن هلاك شده‏‌اند. از عمل در آن، توشه بر گير، و كشتى‏‌اى را بر گير كه مسافر آن، پَروامندى از خدا باشد. سپس سوار بر كشتى، به اعماق دريا برو، تا نجات يابى، و من نگرانم كه نجات نيابى.

پسرم! كشتى (نجات) ايمان است، و بادبان آن توكّل، و سکان آن شكيبايى، و پاروهايش روزه و نماز و زكات.
پسرم! هر كه بدون كشتى وارد دريا شود، غرق مى‏‌گردد.
پسرم! سخن اندك بگو، و خداوند عز و جل را در همه جا ياد كن؛ چرا كه او تو را بيم داد و ترساند و آگاه ساخت و آموخت.
پسرم! از مردم پند بگير، پيش از آن كه تو مايه پند مردم شوى.
پسرم! از (پيش‏آمد) كوچك، پند بگير و پيش از آن كه بزرگ بر تو وارد شود.
پسرم! هنگام خشم، خود را مهار كن تا هيزم جهنّم نشوى.
پسرم! فقر، بهتر از اين است كه ستم كنى و سركشى نمايى.
پسرم! بپرهيز از اين كه قرض بگيرى و در پرداخت آن، خيانت ورزى.

پسرم! بپرهيز از اين كه كسى را خوار نمايى؛ چرا كه خود نيز خوار مى‏‌شوى.
پسرم! بپرهيز از اين كه فقير از دنيا بيرون بروى و ديگرى را سرپرست كار و دارايى‌‏ات قرار دهى  كه او را امير گردانده‏‌اى.
پسرم! خداى متعال، مردم را به خاطر عملشان گرو گرفته است. پس واى بر آنان، به خاطر آنچه دست و دلشان كسب كرده است.
پسرم! دنيا را در حالى كه گناهان و شيطان در آن هستند، امن ندان.
پسرم! هر آينه نيكوكارانِ پيشين، مورد آزمون قرار گرفتند، پس پسينيان چگونه از آن نجات مى‌‏يابند؟
پسرم! دنيا را زندان خود قرار ده، تا آخرت، بهشت تو باشد.
پسرم! تو موظّف نشده‏‌اى كه كوه‏ها را بر دوش بكشى، و نيز به انجام دادن چيزى كه توانش را ندارى، موظّف نشده‏‌اى، پس گرفتارى را بر دوشت حمل نكن، و با دست خودت، خود را قربانى نكن.
پسرم! تو چنان كه مى‏‌كارى، مى‏‌دِرَوى، و چنان كه عمل مى‏‌كنى، مى‏‌يابى.

پسرم! با پادشاهان همسايگى نكن، كه تو را مى‏‌كشند، و اطاعتشان نكن، كه كافر مى‏‌گردى.

پسرم! با بينوايان همسايگى كن؛ بويژه با نادارها و بينوايان مسلمان.

پسرم! براى يتيم، همچون پدرى مهربان، و براى بيوه زنان، همچون همسرى دلسوز باش.
پسرم! چنين نيست كه هر كس بگويد: "مرا بيامرز" آمرزيده شود.  آمرزيده نشود، مگر كسى كه پروردگارش را اطاعت كرده باشد.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 2 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده‌اند:
صدف, سوزان


1395 / 7 / 10، 07:54 عصر,
#82
چرا عزاداری امام حسین(ع) از اول محرم شروع می‌شود؟


(بسم الله الرحمن الرحیم)
یادداشت اختصاصی حجت‌الاسلام پناهیان به مناسبت دهه اول محرم

1. شاید به اعتبار فرمایش امام رضا (ع) است که می‌فرماید از اول دهۀ محرم حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده می‌شد و حالت عزادار به خود می‌گرفتند. در روایت آمده است که امام رضا(ع) فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع می‌شد، دیگر کسی پدرم را خندان نمی‌دید و هر روز ناراحتی او بیشتر می‌شد تا روز دهم محرم. پس وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز روز مصیبت و اندوه و گریۀ او بود. (کَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ... امالی صدوق/128) در روایت مشهور دیگری وقتی پسر شبیب در اول محرم بر امام رضا(ع) وارد شد، حضرت برای او ذکر مصیبت شهادت و اسارت اهل بیت(ع) را کردند. (دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.. امالی صدوق/130(
2. شاید به این دلیل باشد که عزاداران قبل از عاشورا با ده شب عزاداری بتوانند خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده کنند. چرا که پس از یک هفته عزاداری، حضور در ذکر مصیبت هولناک عاشورا قابل تحمل‌تر خواهد بود. تمام عزاداران می‌دانند که اگر عزاداری از روز عاشورا شروع می‌شد چقدر ذکر مصیبت‌ها در عاشورا دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر می‌شد. اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(مستدرک الوسائل/10/318) این حرارت را هر کسی حس کرده باشد، می‌داند بی مقدمه وارد روز عاشورا شدن بسیار دشوار است.
3. از طرف دیگر ممکن است یک دهه عزاداری قبل از عاشورا برای بعضی‌ها کسب توجه و آمادگی برای ایجاد سوز در روز دهم باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده باشد ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب نمایند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ اباعبدالله الحسین(ع) بی احساس و بی‌توجه حضور پیدا کنند.
4. و شاید حکمت آن این باشد که در واقع این عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای نصرت است تا صرف سوگواری، و گویی عزاداران به قصد یاری اباعبدالله الحسین(ع) از همان ابتدای محرم به خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) می‌روند که مولایشان را غریب نگذارند. به همین دلیل عزاداری دهۀ عاشورا رنگ و بوی حماسی دارد و دسته های عزا با علائم دسته های رزمی در میادین دیده می‌شوند. در حالی که عزاداری از عصر عاشورا و شام غریبان به بعد تنها رنگ و بوی غم به خود می‌گیرد و حتی رسم شده است از ظهر عاشورا به بعد بیرق‌ها را به علامت شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوابانند و دیگر برافراشته نگه نمی‌دارند
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 2 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده‌اند:
صدف, سوزان


1395 / 8 / 21، 04:32 عصر,
#83
12 توصیه امام صادق(ع) برای پیاده‌روی اربعین

(بسم الله الرحمن الرحیم)


 پیاده‌روی در مراسم اربعین یک توفیق عظیم و وصف ناپذیر است که برای بهره‌وری بیشتر از این سفر معنوی لازم است تا زائرین آدابی را رعایت کنند.


[تصویر:  1478813261_13950728000161_photoa.jpg]
توفیق رفتن به زیارت سید و سالار شهیدان در مراسم اربعین آن هم با پای پیاده، شامل عاشقان شوریده حالی می‌شود که با شیدایی خاص خود این سفر عشق را در می‌نوردند تا نهایتا کام تشنه خویش را با وصال به معشوق سیراب کنند. این سفر عشق را آدابی نورانی است که امام صادق(ع) در ضمن حدیثی به آنها اشاره می‌فرماید که در ادامه می‌خوانیم:
1. رفتار نیکو با همراهان
«حُسْنُ الصَّحَابَةِ لِمَنْ یَصْحَبُک»؛‏ خوش‌رفتاری با همراهان.
توجه به ارزش‌هاى اخلاقىِ اسلام در سفر زیارتی، این مسافرت معنوی را بسیار شیرین و جاذبه‌دار می‌کند. یکی از این ارزش‌های اخلاقی که رعایت آن پسندیده است؛ رفتار نیکو با همراهان است. انسان باید به هم سفر خویش به دید زائر امام نگاه کند و نهایت احترام، ادب، مهربانی، خوش خلقی، و تواضع را داشته باشد و اگر احیانا در طول سفر بر اثر محدودیت امکانات، ازدحام جمعیت، خستگی راه یا بیماری، با بدخلقی او مواجه شد، با سعه صدر و مدارا آن را مدیریت کند.
2. کم‌گویی
«قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْر»؛ کم‌گویى، جز به نیکى.
پرحرفی و بیش از حد صحبت کردن، خصوصاً در مکان هایی که در طول سفر برای استراحت عمومی تعبیه شده، علاوه بر آن که موجب اذیت اطرافیان می‌شود آفتی است که ناخودآگاه انسان را در ورطه هلاکت و سقوط می افکند و باعث می شود انسان به گناهانی مانند دروغ، غیبت، تهمت، سخن چینی و... مبتلا شود، لذا شایسته است که به مقدار ضرورت سخن گفته شود تا از مفاسد پرحرفی در امان بود.
3. فراوان به یاد خدا بودن
«کَثْرَةُ ذِکْرِ الله»؛ بسیاری یاد خدا.
در اسلام برای عباداتی مانند نماز، روزه، حج و... محدودیت‌هایی زمانی، مکانی، کمّی و کیفی وجود دارد و تنها ذکر خداست که نه تنها محدودیت ندارد بلکه توصیه به کثرت آن نیز شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید ذکر حق و یاد خدا (به دل و زبان) بسیار کنید». بر همین اساس توصیه می‌شود برای آمادگی پیدا کردن حضور در پیشگاه معصوم و کسب حال معنوی، ذکر و یاد خدا را داشته باشیم که آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى به جای می‌گذارد، و زائرین به راحتی می‌توانند با برنامه‌ریزی مشخص و همراه داشتن یک صلوات شمار ساده، اذکار فراوانی را در این سفر معنوی انجام دهند.
4. پاکیزگی لباس
«نَظَافَةُ الثِّیَاب»؛ پاکیزگی لباس.
از آن جا که حالت روحی و جسمی، ظاهر و باطن در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، حضرت نکته‌ای را در مورد وضعیت ظاهری مبنی بر پاکیزگی لباس زائر تذکر می‌دهند که لباس تمیز و وضع ظاهری زائر در پدید آمدن حال مناسب روحی و ایجاد نشاط معنوی تاثیرگذار است. به علاوه، بخشی از حرمت‌گذاری به شخصیتی که به دیدارش می‌رویم، در آراستگی ظاهر و مرتب بودن لباس جلوه می‌کند، بر همین اساس به پاکیزگی لباس توصیه شده است.
5. غسل پیش از آمدن به مرقد امام حسین (ع)
«الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَ الْحَائِر»؛ غسل قبل از آن‌که وارد حائر شوی.
طهارت روحی شرط ارتباط با پاکدلان و پاک جانان و حضور در اماکن مقدس است، لذا یکی از آداب این سفر، که قبل از ورود به حرم توصیه می شود، غسل زیارت است. شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد منظور از آیه: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد؛ زیورهاى خود را در مقام هر عبادت به خود برگیرید»، چیست؟ حضرت فرمودند: «الْغُسْلُ‏ عِنْدَ لِقَاءِ کُلِ‏ إِمَامٍ‏»؛ مراد غسل نمودن هنگام ملاقات امام است.
زائر به برکت این غسل، کسب طهارت، معنویت و نورانیت می کند، شاهد بر این مطلب دعایی است که امام صادق (ع) هنگام غسل زیارت توصیه فرموده اند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ اللَّهُمَ‏ طَهِّرْ بِهِ‏ قَلْبِی‏ وَ اشْرَحْ‏ بِهِ‏ صَدْرِی‏ وَ سَهِّلْ‏ بِهِ‏ أَمْرِی؛ به نام خدا، و به کمک خدا، خدایا آن را قرار ده روشنى و پاک کننده و نگه دارنده، و شفاى از هر درد و بیمارى و آفت و آسیب، خدایا دلم را با آن پاک کن، و سینه ام را بگشاى، و کارم را با ان آسان گردان».
6. بسیار نماز خواندن
«کَثْرَةُ الصَّلَاة»؛ بسیار نمازگزاردن.
نماز از عالى‌ترین نمونه‌هاى معنوى پیوند با خدا و برترین جلوه‌هاى ذکر خدا است و امام حسین (ع) از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه ایشان آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ‏ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ؛ گواهى مى دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستى»، نماز در حادثه عاشورا جلوه خاصی داشت، از نمازهای سید الشهداء (ع) و اصحابش در شب عاشورا، از نماز اول وقت حضرت در ظهر عاشورا، گرفته تا نمازهای شب حضرت زینب (س) در حالت اسارت و...
لذا یکی از شاخصه‌های شیعه واقعی و عاشق امام حسین (ع) اهمیت به نماز است و بر همین اساس نباید از نماز اول وقت و نوافل شب در سحرگاهان غافل ماند.
7. صلوات فرستادن
«الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»؛ درود بر محمّد (ص) و خاندانش.
صلوات فرستادن ذکر بسیار مبارک و با عظمتی است که بر زبان آوردن آن در همه احوال و زمان‌ها دارای ثواب است و در این سفر که زائرین برای زنده نگه داشتن نام اهل بیت علیهم‌السلام، گام بر می‌دارند، زیبنده است که مترنّم به این ذکر باشند.
8. با وقار بودن
«التَّوْقِیرُ لِأَخْذِ مَا لَیْسَ لَک‏»؛ با وقار بودن در صرف‌نظر از دریافت آنچه متعلق انسان نیست.
وقار که بیانگر یک نوع آرامش ظاهری، سنگینی و متانت شخصیت است، به انسان این امکان را می دهد که از کارهای سبک، شوخی‌های نامناسب و کارهای زننده که مناسب شأن یک مسلمان نیست برحذر باشد و شأن یک زائر را کاملا رعایت کند.
9. پرهیز از نگاه به حرام
«یَلْزَمُکَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَک‏»؛ لازم است که چشمانت را بپوشانی.
زائری که قرار است چشمش به جمال مرقد مطهر حسین بن علی (ع) روشن شود، باید در طول سفر مراقب چشمان خویش باشد تا مبادا به حرام بیفتد که مراقبه نکردن از نگاه حرام، آن حال خوش معنوی را از زائر خواهد گرفت.
10. کمک به نیازمندان در سفر
«یَلْزَمُکَ أَنْ تَعُودَ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِکَ إِذَا رَأَیْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاة»؛ لازم است که مراقب همراهان حاجت مند بوده و با آنان همراهی کنی.
در مراسم پیاده‌روی اربعین که خیل مشتاقان حضور دارند و خدام زائر الحسین (ع) بدون منت و با افتخار کارگشایی دارند، چه زیباست که زائرین نیز در این امر عظیم سهیم باشد و مراقب بزرگ‌ترها، مسن‌ترها، و افرد محتاج به کمک باشند و از آنان دستگیری نمایند، که سیدالشهداء (ع) در این زمینه فرمودند: «وَ مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ کُرَبَ‏ الدُّنْیَا؛ هر کس اندوهی را از دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصه‌های دنیا و آخرت او را از میان بر می‌دارد. [مشکلاتش را حل خواهد کرد]».
11. تقیه
«وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی قِوَامُ دِینِکَ بِهَا»؛ و بر تو لازم است تقیه‌ای که موجب قوام دینت است را رعایت کنی.
علی رغم تلاش دشمن بر تفرقه و جدایی بین امت اسلامی، حفظ وحدت و انسجام از توصیه‌های دیگر حضرت است، و بر همین اساس باید از هر نوع کاری، که به این وحدت آسیب می زند، مانند مطرح کردن اختلافات مذهبی، توهین به بزرگان یکدیگر و القاء شبهات و... به شدت خودداری شود.
12. ترک گناهان
«الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْه‏»؛ و از آنچه نهى شده‌اى، پارسایى بورزى.
طیق آیه قرآن کریم سه دسته هستند که ناظر اعمال انسان هستند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون؛ و بگو که هر گونه عمل کنید خدا آن عمل را مى‌‏بیند و هم رسول و مؤمنان بر آن آگاه مى‌‏شوند»، در واقع علاوه بر حق تعالی و رسول مکرم اسلام (ص)، مؤمنین نیز ناظر افعال انسان هستند و اهل بیت (ع) مصداق بارز آن است. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه و بیان مصداق مومنون می‌فرمایند: «هُمُ الْأَئِمَّة؛ مراد از مومنون، ائمه (ع) هستند». بنابراین ادب حضور اقتضاء می‌کند زائر کاملا مراقب اعمال و رفتار خود باشد و بداند در هر قدمی که بر می‌دارد و هر کلامی که می‌گوید، امام حسین (ع) و سایر ائمه (ع) او را می‌بینند.
13. ترک مجادله
«وَ الْخُصُومَةِ وَ کَثْرَةِ الْأَیْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِی فِیهِ الْأَیْمَان؛ و نیز [پرهیز کنی] از بگو مگو کردن و سوگند فراوان و کشمکش‌هایى که در آن، سوگند یاد می‌شود».
بنابراین شایسته است که زائر این آداب را رعایت نماید تا مستحقّ بازگشت با آمرزیدگى و رحمت و خشنودى خدا شود.

التماس دعا
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 1 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده است:
صدف


1395 / 8 / 30، 04:15 عصر,
#84
اعمال روز اربعین حسینی + متن زيارت اربعين


زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) عنوان شده است.
روز بیستم صفر، روز اربعین و به قول شَیخَین روز رُجُوع حرم امام حسین علیه السلام است از شام به مدینه و روز وُرُود جابربن عبدالله انصارى است به كربلا بجهت زیارت امام حسین علیه السلام و او اوّل زائر آن حضرت است و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است.


 
زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) عنوان شده است، زیارت اربعین بر دشمن شناسی و امام شناسی تأكید دارد.
 
در روایتى كه «شیخ طوسى» از امام حسین(ع) نقل كرده چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است:
 
بجاى آوردن پنجاه و یك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله)، زیارت اربعین (امام حسین)، انگشتر به دست راست نهادن، پیشانى را به هنگام سجده بر خاك گذاردن و بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.
 
زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال حسنه اربعین حسینی عنوان شده‌اند. هنگامي كه از روز كمي گذشت، زيارت اربعين خوانده شود. پس از آن مومنان براي برآورده شدن نيات و حاجات دو ركعت نماز خوانده و دعا كنند.
 


متن كامل زیارت اربعین:

 
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ
 
سلام بر ولى خدا و دوست او
 
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ
 
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
 
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیهِ
 
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش
 
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
 
سلام بر حسین مظلوم و شهید
 
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
 
سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاری‌ها اسیر بود و كشته اشكِ روان گردید
 
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیكَ وَابْنُ وَلِیكَ وَ صَفِیكَ وَابْنُ صَفِیكَ الْفاَّئِزُ
 
خدایا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود كه كامیاب شد
 
بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
 
به بزرگداشت تو، گرامی اش كردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاكزادى
 
جَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
 
و قرارش دادى یكى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یكى از كسانى كه از حق دفاع كردند
 
وَاَعْطَیتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
 
و میراث‌ پیمبران را به او دادى و از اوصیایى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
 
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ
 
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى كسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد
 
لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى
 
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر علیه آن حضرت كسانى كه دنیا فریبشان داد.
 
َ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
 
و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهایى اندك و بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند
 
وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِیكَ
 
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند
 
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
 
و پیروى كردند از میان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌كشیدند
 
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
 
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان دید) با شكیبایى و پاداش جویى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شكسته شد
 
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
 
خدایا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك
 
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یابْنَ سَیدِ الاَْوْصِیاَّءِ
 
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
 
اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ
 
گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى
 
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ
 
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم كه خدا به راستى وفا كند بدان وعده‌اى كه به تو داده،
 
وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیتَ بِعَهْدِاللهِ
 
و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از یاری ات برداشت و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهی دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،
 
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیكَ الْیقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ
 
و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت
 
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیتْ بِهِ
 
و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنیدند جریان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
 
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
 
خدایا من تو را گواه مى‌گیرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
 
اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
 
گواهى میدهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاكیزه
 
لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها
 
كه آلوده‌ات نكرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نكرد از لباس‌هاى چركینش
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ
 
و گواهى دهم كه به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ
 
و گواهى دهم كه تو به راستى پیشواى نیكوكار با تقوا و پسندیده و پاكیزه و راهنماى راه یافته‌اى
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
 
و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت
 
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ
 
و رشته‌هاى محكم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم كه من به شما ایمان دارم
 
وَ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ
 
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب كردارم و دلم تسلیم دل شما است
 
وَ اَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ
 
و كارم پیرو كار شما است و یاری ام برایتان آماده است تا آن كه خدا در ظهورتان اجازه دهد
 
فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیكُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ
 
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما
 
وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ آمين رب العالمين.
 
و پیكرهایتان و حاضرتان و غایبتان و آشكارتان و نهانتان، آمين.
 


منبع: كليات مفاتيح نوين/ آيت الله العظمي مكارم شيرازي
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ
[-] 1 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کرده است:
صدف


1395 / 9 / 8، 06:39 عصر,
#85
ماجرای رحلت و قبض روح پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط عزرائیل

(بسم الله الرحمن الرحیم)
در حالی که اضطراب و دلهره، سراسر «مدینه» را فرا گرفته بود، یاران پیامبر- صلی الله علیه و آله -، با دیدگانی  اشکبار و دل هایی آکنده از اندوه، دور خانه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گرد آمده بودند تا از سرانجام بیماری پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آگاه شوند. گزارش هایی که از داخل خانه به بیرون می رسید، از وخامت وضع مزاجی آن حضرت، حکایت می کرد و هر نوع امید بهبودی را از بین می برد.
گروهی از یاران آن حضرت، علاقه مند بودند که از نزدیک رهبر عالیقدر خود را زیارت کنند، ولی وخامت وضع پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اجازه نمی داد در اتاقی که  حضرت در آن بستری شده بود، جز اهل بیت وی، کسی رفت و آمد کند.

[تصویر:  1480279295_mohammad-4-380x202.jpg]
دختر گرامی و یگانه یادگار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ، فاطمه ـ علیها السلام ـ در کنار بستر پدر بزرگوارش نشسته بود و بر چهره نورانی آن حضرت نظاره می کرد. ایشان مشاهده می کرد که عرق  موت، بسان دانه های مروارید، از پیشانی و صورت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سرازیر می شود.[1] زهرای مرضیّه با دیدگانی اشک بار و اندوهگین، شعر زیر را  که از سروده های ابوطالب درباره پیامبر  ـ صلی الله علیه و آله ـ بود، زمزمه می کرد:
و ابیض یستسقی الغمام بوجهه ـ ثمال الیتامی عصمة للارامل؛ یعنی چهره روشنی که به احترام آن از ابر باران درخواست می شود، شخصیتی که پناهگاه یتیمان و نگهبان بیوه زنان است.
در این هنگام، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دیدگان خود را گشود و با صدای آهسته به دختر عزیزش فرمود: این شعری است که ابوطالب درباره من سروده است، ولی شایسته است به جای آن، این آیه را تلاوت کنید. وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاکرِينَ[2] یعنی محمّد پیامبر خدا است و پیش از او پیامبرانی آمده اند و رفته اند. آیا هر گاه او فوت کند و یا کشته شود، به آیین گذشتگان خود باز می گردید؟ هر کس به آیین گذشتگان خود باز گردد، خدا را ضرر نمی رساند و خداوند، سپاس گزاران را پاداش می دهد.[3]
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با دختر خود سخن می گوید.تجربه نشان می دهد که عواطف در شخصیت های بزرگ، بر اثر تراکم افکار و فعالیت های زیاد، نسبت به فرزندان خود کم فروغ می شود. زیرا اهداف بزرگ و افکار جهانی، آن چنان آن را به خود مشغول می سازد که دیگر عاطفه و علاقه به فرزندان، مجالی برای بروز و ظهور خود نمی یابد؛ ولی شخصیت های بزرگ معنوی از این قاعده، مستثنی هستند. آنان با داشتن بزرگترین اهداف و ایده های جهانی و مشاغل روز افزون، روح وسیع و بزرگی دارند که گرایش به یک قسمت، آن ها را از قسمت دیگر باز نمی دارد.
علاقه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به یگانه فرزندش، از عالی ترین تجلّی عواطف انسانی بود.[4] تا آن جا که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هیچ گاه بدون وداع و خداحافظی با دختر خود، به مسافرت نمی رفت و هنگام مراجعت از سفر، قبل از همه به دیدن زهرا ـ علیها السلام ـ می شتافت؛ در برابر همسران خود، از وی احترام شایسته ای به عمل می آورد و به یاران خود می فرمود: «فاطمه پاره تن من است. خشنودی وی خشنودی من و خشم او خشم من است».[5]
دیدار حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ پیامبر- صلی الله علیه و آله - را به یاد  پاکترین و با عاطفه ترین، زنان جهان، حضرت خدیجه کبری ـ علیها السلام ـ می انداخت که در راه هدف مقدّس شوهر، به سختی های عجیبی تن داد و ثروت و مکنت خود را در آن راه بذل کرد.
در تمام روزهایی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بستری بود، فاطمه ـ علیها السلام ـ در کنار بستر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته و لحظه اي از او دور نمی شد. ناگاه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به دختر خود اشاره کرد که با او سخن بگوید: زهرا ـ علیها السلام ـ قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. آن گاه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با دخترش به طور آهسته سخن گفت؛ کسانی که در کنار بستر آن حضرت بودند، از حقیقت گفتگوی آن ها آگاه نشدند. وقتی سخن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به پایان رسید، زهرا ـ علیها السلام ـ به شدت گریست و سیلاب اشک از دیدگانش جاری شد. ولی مقارن همین وضع پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بار دیگر به دخترش اشاره کرد و آهسته با وی سخن گفت: این بار حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ خوشحال شد. وجود این دو حالت متضاد در دو وقت مقارن،  حاضران را متعجب ساخت، آنان از زهرا ـ علیها السلام ـ خواستند که از حقیقت گفتار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آگاهشان سازد و علّت بروز این دو حالت مختلف را برای آنان روشن سازد. زهرا ـ علیها السلام ـ فرمود: من راز رسول خدا را فاش نمی کنم.
پس از درگذشت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ زهرا ـ علیها السلام ـ روی اصرار عایشه، آنان را از حقیقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود: پدرم در نخستین بار، مرا از مرگ خود مطلع کرد و اظهار نموده که من از این بیماری، بهبودی نمی یابم. برای همین جهت به من گریه و ناله دست داد، ولی بار دیگر به من فرمود که تو نخستین کسی هستی که از اهل بیت من، به من ملحق می شوی. این خبر مرا خوشحال کرد و فهمیدم که پس از اندکی به پدرم ملحق می شوم.[6]
از ابن عباس روايت شده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ هنگام بيماري لحظه اي بيهوش گرديد، در آن هنگام در خانه کوبيده شد. حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود: کيستي؟ کوبنده در گفت: مرد غريبي هستم، آمده ام از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسشي کنم. آيا اجازه مي دهيد به محضرش برسم؟
فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود: بازگرد، خدا تو را بيامرزد. اکنون پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيمار است. آن شخص غريب رفت و پس از لحظه اي باز آمد و در خانه را کوبيد و گفت: مرد غريبي است که از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اجازه ورود مي طلبد، آيا به غريبان اجازه ورود مي دهيد؟
در اين هنگام رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به هوش آمد و فرمود: فاطمه جان! آيا مي داني اين شخص کيست؟ اين کسي است که جمعيت ها را پراکنده مي کند. اين فرشته مرگ (عزرائيل) است. به خدا سوگند قبل از من از کسي اجازه نگرفته و پس از من هم از احدي اجازه نمي گيرد. به خاطر مقام ارجمندي که در پيشگاه خداوند دارم، از من اجازه مي طلبد، به او اجازه ورود بده.
فاطمه ـ عليها السلام ـ به او فرمود: داخل شو، خدا تو را بيامرزد. عزرائيل مانند نسيم ملايمي وارد خانه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شد و گفت: «السلام علي اهل بيت رسول الله؛ سلام بر خاندان رسول خدا».[7]
خداوند متعال تو را سلام مي رساند و فرمان داده است تا بي اجازه تو قبض روح نکنم.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: از تو درخواستي دارم، منتظر بمان تا جبرئيل نيز حاضر شود.
در اين هنگام جبرئيل به حضور پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيد، حضرت فرمود: در چنين موقعيتي مرا تنها گذاشتي.
جبرئيل عرض کرد: بشارت باد که تو را مژده آورده ام.
حضرت پرسيد: آن مژده کدام است؟
جبرئيل عرض کرد: آتش جهنم به مناسبت ورود تو به بهشت خاموش شده است و بهشت آراسته شده و حوريان سياه چشم، صف در صف ايستاده اند و فرشتگان، قدوم روح تو را ستايش مي گويند.
حضرت فرمود: چه نيکوست! آيا سخن ديگري داريد؟
جبرئيل عرض کرد: بهشت بر پيامبران، پيش از ورود تو حرام است.
حضرت فرمود: بشارت مرا افزون کن. عرض کرد: خداوند به تو آن داده که به هيچ پيامبري نداده است و آن حوض کوثر و مقام پسنديده و شفاعت امّت است که تنها مخصوص توست. حضرت فرمود: از شنيدن اين بشارت، دلم آرام شد و احساس رضايت مي کنم. اي ملک الموت! نزديک بيا و قبض روحم کن.[8]
آن حضرت در آخرین روز های بیماری خود، نماز و رعایت حال بردگان را زیاد سفارش می کرد و مي فرمود: با بردگان به نیکی رفتار کنید و در خوراک و پوشاک آن ها دقت نمایید و با آنان به نرمی سخن  بگویید و حسن معاشرت را پیشه خود سازید.
در آخرین لحظه های زندگی، چشمان خود را باز کرد و گفت: برادرم را صدا بزنید تا بیاید در کنار بستر من بنشیند. همه فهمیدند مقصودش علی ـ علیه السلام ـ است. علی ـ علیه السلام ـ در کنار بستر آن حضرت نشست، ولی احساس کرد که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می خواهد از بستر برخیزد. علی ـ علیه السلام ـ آن بزرگوار را از بستر بلند کرد و به سینه خود تکیه داد.
چیزی نگذشت که علائم احتضار در وجود شریف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پدید آمد، آن حضرت در آغوش علی ـ علیه السلام ـ جان به جان آفرین تسلیم کرد.[9]
امیر  مومنان – علیه السلام - در یکی از خطبه های خود به این مطلب تصریح کرده و می فرماید: «و لقد قبض رسول الله و ان رأسه لعلی صدری... و لقد ولیت غسله و الملائکة اعوانی»؛[10] یعنی پیامبر خدا در حالی که سر او بر سینه من بود، قبض روح شد من در حالی که فرشتگان مرا یاری و کمک می کردند، ایشان را غسل دادم.
گروهی از محدّثین نقل می کنند که آخرین جمله ای که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درآخرین لحظات زندگی خود فرمود، جمله: «لا، مع الرّفیق الاعلی» بوده است. گویا فرشته وحی (جبرئیل) او را در موقع قبض روح، مخیّر ساخته است که بهبودی یابد و بار دیگر به این جهان باز گردد؛ و یا پیک الهی (عزرائیل) روح او را قبض کند و به سرای دیگر بشتابد. وی با گفتن جمله مزبور، به پیک الهی رسانیده است که می خواهد به سرای دیگر بشتابد و با کسانی که در آیه زير به آن ها اشاره شده، به سر ببرد: وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِک مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِک رَفِيقًا[11]؛ یعنی  کسانی که از خدا و رسولش اطاعت کنند، با کسانی هستند که خداوند به آن ها نعمت بخشیده؛ از پیامبران و و صدّیقان و شهیدان و صالحان و این ها چه نیکو دوستان و رفیقانی هستند.
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ این جمله را (لا مع الرّفیق الاعلی) فرمود و دیدگان و لب های وی روی هم افتاد.[12]

پی نوشت ها:
[1] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، قم، نشر دانش اسلامی، چاپ دوم، 1363.ش، ج 2، ص 503.
[2] . سوره آل عمران ،آیه 144.
[3] . مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه رسولي محلاتی، سید هاشم، تهران، انتشارات علمیّه اسلامیّه، چاپ دوم، 1346 ش، ج اول، ص 176 ـ 177.
[4] .  سبحانی، پیشین، ج 2، ص 504.
[5] . ربانی خلخالی، علی، زن از دیدگاه اسلام، قم، انتشارات قرآن، چاپ اول، 1399.ق، ص 16 به نقل از: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح  البخاری، ج 2، ص120.
[6] . ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، داربیروت للطباعة و النشر، چاپ اول، 1405.ق، ج 2، ص 247 ـ 248 ؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 323.
[7] . محمدي اشتهاردي، محمد، سوگنامه آل محمد- صلی الله علیه و آله -،  قم، انتشارات ناصر، چاپ اول، 1379ش، ص18ـ19 به نقل از: قمی، عباس، الانوار البهية، ص16ـ17 ؛ همو، کحل البصر، ص192.
[8] . اوليايي، سيد نبي الدين، تاريخ انبياء (قصص قرآن)، با مقدمه دکتر خلخالي، سيد کاظم، تهران، نشر محمد، چاپ سوم، 1364ش، ص720.
[9] .  ابن سعد، پیشین، ج 2، ص 263.
[10] .  سبحانی، پیشین، ص 507 به نقل از نهج البلاغه.
[11] . سوره نساء ، آیه 69.
[12] .  ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویه، قم، انتشارات ایران، چاپ اول، 1363ش، ج 4، ص 305؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1390.ق، ص137.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ


1395 / 10 / 6، 03:46 عصر,
#86
حضرت یونس(ع)چند روز در دل ماهی قرار داشت؟

**
[url=http://www.yjc.ir/fa/news/5912436/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B3%D8%B9%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%84-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA][/url]

یکی از داستان های عجیب در زندگی پیامبران، قصه یونس(ع) و قومش است که پندهای فراوانی در آن وجود دارد.
[تصویر:  5615087_836.jpg]
حضرت یونس(ع) یکی از پیامبران خداست که نام مبارکش چهار بار در قرآن آمده است.یونس(ع) از پیامبران بنی اسراییل و بعضی او را از نوادگان حضرت ابراهیم(ع) دانسته اند.این پیامبر الهی حدود 825 سال قبل از میلاد مسیح در سرزمین نینوا نزدیک شهر موصل در عراق کنونی ظهور کرد.

مردم نینوا بت پرست بودند و در همه ابعاد زندگی خود در میان فساد و تباهی غوطه می خوردند.یونس(ع) قوم خود را 33سال به خدا پرستی و ترک گناه دعوت کرد ،اما در این سال ها فقط دونفر به او ایمان آوردند.

یونس(ع) از هدایت قوم خود مایوس شد و شکایت نزد خدا برد، این چنین به خدا عرض کرد:خدایا من سالیان سال این قوم را هدایت و به سمت تو دعوت کردم.اما آنها رسالت من را تحقیر کردند.
سپس یونس(ع) از درگاه خدا برای قوم خود تقاضای عذاب کرد و آنها را نفرین نمود و در این راستا بسیار اسرار ورزید تا خداوند به پیامبرش وحی کرد: عذابم را بر قوم تو می فرستم.

پس از اتفاقات مختلف، یونس(ع) از نینوا خارج شد و به راه خود ادامه دادتا به کنار دریا رسید. در آنجا منتظر ماند. ناگاه کشتی مسافربری فرا رسید و یونس(ع) سوار کشتی شد.در اواسط راه، یک ماهی بسیار بزرگ، سر راه کشتی را گرفت، در حالی که دهان باز می کرد، گویی غذا می طلبد.سرنشینان کشتی گفتند گویا گنهکاری در میان ماست که باید طعمه ماهی گردد بین سرنشینان قرعه انداختند قرعه به نام یونس(ع) افتاد. حتی سه بار این کار را انجام دادند و هر سه بار نام یونس(ع) درآمد.سرانجام یونس(ع) را در دریا افکندند و آن ماهی غول آسا این پیامبر الهی را بلعید.

ماهی یونس(ع) را به دریا برد.در روایتی از امام صادق تقل شده است:یونس(ع) چهار هفته از قوم خود غایب شد.هفت روز هنگام رفتن به دریا، هفت روز در شکم ماهی، هفت روز پس از خروج از دریا زیر درخت به دلیل ضعف شدید جسمانی و هفت روز هنگام مراجعت به نینوا.البته درمورد اینکه یونس(ع) چه مدتی در شکم ماهی بود ،روایات متفاوتی وجود دارد. از 9 ساعت، سه روز گرفته تا چهل روز و این موضوع به خوبی روشن نیست.ناگفته نماند داستان رفتن یونس(ع) در دل ماهی از معجزات الهی است و شاید توجیه علمی نداشته باشد ؛هرچند برخی ها دلایل علمی نیز برای اثبات این اتفاق می آورند.

اما در این میان یونس(ع) از کار خود پشیمان گشت و مداوم در دل ماهی با خدا راز و نیاز می کرد و توبه کنان خدا را صدا می زد.در نهایت خدا توبه او را پذیرفت و ماهی او را کنار ساحل از دل خود خارج کرد.نکته بسیار مهم در مورد یونس(ع) این است که خداوند در آیه 143 و 144 سوره صافات می فرماید:و اگر یونس(ع) از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند.
در همین اثنا که یونس(ع) در دل ماهی و میانه دریا بود قومش توبه  کرده بودند و خداوند بر آنها عذاب نفرستاد.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ


1395 / 10 / 10، 08:52 عصر,
#87
فواید نماز اول وقت

** ** ** ** ** ** **

خواندن نماز در اول وقت تعیین شده فواید بسیاری هم در دنیا و هم در آخرت برای ما دارد.
  با بررسی و تحقیق از چند کتاب مرجع در باب احادیث فواید نماز اول وقت از آنها استخراج شده که به شرح زیر است:

۱- نماز اول وقت

باعث طولانی شدن عمر می شود.

٢- نماز اول وقت

باعث نورانی شدن چهره ی انسان می شود.

٣-نماز اول وقت

باعث ثروتمند شدن انسان ها می شود.

۴- نماز اول وقت

باعث برآورده شدن دعا می شود.

٥- نماز اول وقت

باعث می شود که انسان تشنه از دنیا نرود.

۶- نماز اول وقت

باعث آسان جان دادن می شود.

٧- نماز اول وقت

باعث آسان شدن سؤال نکیر و منکر می‌شود.

٨- نماز اول وقت

انسان را بهشتی می‌کند.

٩- نماز اول وقت

باعث شفاعت پیامبر(ص) برای وى  مى شود .

منابع:

1،بحارالانوار، ج82، ص204.
2،داستان هایی از نماز اول وقت، ص 121.
3،سفینه البحار،ج 2، ص 42.
4،وسائل الشیعه، ج 3، ص 81، ح 23و ص 78، ح 1.
5،الصلاة فی الكتاب و السنة، ج 1، ص 329.
6،وسائل الشیعه، ج3، ص 90، ح16.
7،سرمایه سخنوران، ص 306.
8،سفینه البحار، ج2، ص 44.
9،اصول وافی، ج2،
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ


1395 / 10 / 15، 05:50 عصر,
#88
آیا «صبر آمدن» در عطسه خرافات است؟ +منابع روایی



***************
[url=http://www.yjc.ir/fa/news/5924618/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B5%D8%A8%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B7%D8%B3%D9%87-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C][/url]

گذری در زندگی روزانه نشان می‌دهد چه بسیار رفتارها و اقوال که در تباین با اسلوب و مبانی دینی است.
[تصویر:  5657205_798.jpg] در میان مردم خرافات زیادی وجود دارد كه نه پایه دینی دارد و نه مایه علمی. یكی از آنها در مورد عطسه كردن است. برخی معتقدند در هنگام عطسه باید در كار مورد نظر عجله نكرد؛ بلكه صبر داشت و انجامش را به تاخیر انداخت؛ اما آیا واقعا چنین است؟

نگاهی به منابع دینی نشان می دهد كه عطسه كردن نه تنها بد نیست؛ بلكه برای سلامتی بسیار مفید است. در حدیث آمده كه عطسه موجب راحتى و سلامتی بدن است و تا سه روز و به روایتى تا هفت روز، امان از مرگ است

رسول اكرم (ص) فرمودند: "عطسه مریض دلیل بر عافیت و راحتى بدن اوست. عطسه تا وقتى كه از سه تا بیشتر نباشد، براى بدن نافع است و اگر از سه تا بیشتر شد، نشانه بیماری است." حضرت امام صادق (ع) فرمودند:" كسى كه عطسه كند از پنج چیز در امان خواهد بود: جذام، سردرد، ریزش اشك ازچشم، گرفتگى بینى و رویش مو در چشم."

مستحب است براى عطسه کننده و کسى که عطسه او را بشنود ولو در نماز باشد، بگوید: "الحمد للّٰه" یا بگوید: "الْحَمْدُ للّٰهِ وَ صلّى اللّٰهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ" و هم چنین بر شنونده مستحب است به عطسه کننده بگوید: "یَرْحَمُکَ اللّٰهُ" یا "یَرْحَمُکُمُ اللّٰهُ" اگرچه در نماز باشد، لکن احوط در نماز، ترک آن است. مستحب است بر عطسه کننده در جواب او بگوید: "یَغْفِرُ اللّٰهُ لَکُمْ"

در منابع روایی، حدیثی وجود دارد که می گوید بعد از دمیدن روح در جسم حضرت آدم علیه الاسلام  وی عطسه کرد. متن روایت چنین است:
ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ عَطَسَ فَأَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ یَرْحَمُکَ رَبُّک ...» هنگامی که خداوند آدم (ع) را آفرید، از روح خود در او دمید، آدم عطسه کرد، خداوند متعال به او فرمود: بگو: "اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ"، وقتى که آدم حمد و ثنای پروردگار گفت، خداوند فرمود: "رحمت پروردگار بر تو باد."

پى نوشت ها:
1. شهید دستغیب، 82 پرسش، ص 161، سؤال 71، مصطفى حسینى دشتى، معارف و معاریف، ج 7، ص 389، ماده: عطسه
2. علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء بیروت لبنان، سال انتشار 1404 ق، ج 73، ص 51
3. عبد الله شبر، الاخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، چاپ چهارم، سال 1378، ص 179
4. محدث نوری، مستدرك الوسایل، مؤسسه آل البیت، قم 1408 ش، ج 8، ص 381.
5. قمّى، محدث، شیخ عباس، الغایة القصوى فی ترجمة العروة الوثقى، ج 2، ص 18، م 39، منشورات صبح پیروزى، قم، اول، 1423 ه ٍ ق
6. شیخ مفید الاختصاص، ص 45، نشر المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1313ق
منبع:مشرق
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ


1395 / 10 / 19، 04:04 عصر,
#89
آیا حضرت مهدی(عج) خواهر و برادر دارد؟



**********************************
[url=http://www.jc313.ir/57198-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%AC--%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%9F.html][/url]

(بسم الله الرحمن الرحیم)

امام حسن عسکری(ع) در ربیع‌الاول سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه به دنیا آمد. آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود از جمله مهتدی و معتمد عباسی. هر چند برخی نویسندگان نام چند فرزند برای امام حسن عسکری(ع) ذکر کرده‌اند اما قول مشهور این است که: از ایشان تنها یک فرزند، هم‌نام و هم‌کنیه با رسول خدا(ص) متولد شده است. علاوه بر اینکه تقسیم میراث آن حضرت میان مادر و برادر ایشان نیز می‌تواند مؤید قول مشهور باشد که به آن اشاره خواهیم کرد.
گفته شد برخی از نویسندگان چند فرزند برای امام حسن عسکری(ع) ذکر کرده‌اند از جمله این فرزندان محمد، موسی، فاطمه، عایشه، حسین و ... اما به نظر می‌رسد این اقوال صحیح نباشد، چرا که:
اولاً علمای شیعه تنها فرزند امام حسن عسکری(ع) را حضرت مهدی(عج) می‌دانند و نام دیگری را ذکر نکرده‌اند. در این رابطه شیخ مفید که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار است، می‌نویسد: امام بعد از امام حسن عسکری(ع) فرزندش بود که هم‌نام و هم‌کنیه رسول خدا(ص) بود و امام حسن(ع) به جز او فرزندی نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر این فرزند کنیزی به نام نرجس بوده است.
کلینی در کافی می‌نویسد: فرزندی برای امام حسن عسکری(ع) به دنیا آمد و او را محمد نام نهادند. طبرسی در اعلام الوری همین قول را ذکر کرده است و می‌نویسد فردی از امام حسن عسکری(ع) سؤال کرد: آقای من آیا برای شما فرزندی هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امری اتفاق بیفتد در کجا از او می‌توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدینه. علامه مجلسی در بحارالانوار می‌نویسد: اینکه حضرت مهدی(عج) برادری به نام موسی داشته باشد. این خبر غریب است.
ثانیاً یک دلیل تاریخی هم وجود دارد که قول مشهور را تأیید می‌کند. کلینی می‌نویسد: معتمد عباسی چون شنیده بود که از حضرت عسکری(ع) فرزندی باقی مانده درصدد یافتن او برآمد و دستور داد عده‌ای از قابله‌ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله‌ها به کنیزی شک کرد، از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار دهند.
سرانجام چون اثری از حمل ظاهر نشد آن کنیز آزاد شد. معتمد برای آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکری(ع) فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید شوند دستور داد، میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکری(ع) تقسیم شود: این تقسیم ارث دلالت بر این دارد که امام حسن عسکری(ع) فرزند دیگری نداشته‌اند و با توجه به اینکه خلیفه نتوانسته بود امام مهدی(عج) را پیدا کند، بنابراین دستور می‌دهد که ارث امام تقسیم شود. علی بن عیسی اربلی می‌نویسد: شیعیان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را بر عهده دارد زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.
نتیجه: عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری(ع) حضرت مهدی(عج) است که در سال ۲۵۵ هجری متولد شده است و هم اکنون غایب هستند و به امر الهی ظهور می‌کنند و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال دیگری که در این رابطه هست مبنی بر داشتن فرزندانی دیگر، مورد قبول علمای شیعه نیست.
 
*پی‌نوشت‌ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1413ق، ج 2، ص 313.
[2] . طبرسی، اعلام‌الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق، ج 2، ص 131.
[3] . حسینی، سیدمحمدرضا، تاریخ اهل البیت(ع)، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1410ق، ص112 به نقل از هدایة المخطوطه.
[4] . کلینی، کافی، تهران، مکتبه‌الصدوق، 1381، ج 1، ص 264.
[5] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق، ج 3، ص 199.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ


1395 / 10 / 28، 04:51 عصر,
#90
بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر(ص)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


[تصویر:  5714385_536.jpg] 
بهترین زنان و مردان چه کسانی هستند برای آنکه به این سوالمان پاسخی بدهیم به سراغ سخنان پیامبر اکرم(ص) می رویم و به این مسئله از دیدگاه ایشان نگاه می کنیم.

یکی از همسران پیامبر(ص) می گوید از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به شوهرش بهترین کردار را داشته باشد.

همچنین هر زنی که آبستن می شود، هر شب و روزی که بر وی می گذرد برابر با هزار شهید اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد رضای شوهر خود را بدست آورد و بهترین مردان امت من مردی است که با خانواده اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد اجر صد شهید را دارد.

در این هنگام عمر گفت: یا رسول الله! چگونه می شود زنی که رضایت شوهرش را بدست آورد اجر هزار شهید و مردی که با خانواده اش مدارا کند اجر صد شهید را داشته باشد؟ پیامبر فرمود: بدان که اجر زنان نزد خداوند بیش از مردان است، به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن بعد از شرک به خدا بزرگترین گناهان است. نسبت به رفتار با زنان و یتیمان از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان شما را موأخذه می کند . هر که به این دو نیکی کند رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید مورد خشم الهی واقع می شود.

پيامبر بزرگوار اسلام آنچنان براي مقام زن اهميت قائل مي شوند كه به مردان مي فرمايند: بهترين شما كسي است كه با خانواده اش رفتار نيك داشته باشد و من از همه شما نسبت به خانواده ام خوش رفتارترم.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تشکر از این کاربر پاسخ



پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 31 مهمان

صفحه‌ی تماس | پرتال حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبرواشتارگات درایران | بازگشت به بالا | | بایگانی | پیوند سایتی RSS
Persian Translation by MyBBIran.com - Ver: 5.8
Powered by